آمارها میگوید دستكم ٨/١٧درصد از خانوارهای كشور زیر خط فقر مطلق هستند. این خانوادهها كه جمعیتشان ١٣ میلیون و ٣٤٧ هزار نفر است، ماهانه كمتر از یك میلیون و ١٠٠ هزار تومان درآمد دارند. در كنار این آمار حدود ١/٥٠ درصد جمعیت هم زیر خط فقر نسبی قرار دارند كه نشانه افزایش فاصله طبقاتی دارد.
امیرعباس آذرموند ـ اعتماد ـ آمارها میگوید دستكم ٨/١٧درصد از خانوارهای كشور زیر خط فقر مطلق هستند. این خانوادهها كه جمعیتشان ١٣ میلیون و ٣٤٧ هزار نفر است، ماهانه كمتر از یك میلیون و ١٠٠ هزار تومان درآمد دارند. در كنار این آمار حدود ١/٥٠ درصد جمعیت هم زیر خط فقر نسبی قرار دارند كه نشانه افزایش فاصله طبقاتی دارد. اگر این آمار را بر اساس خانوار بخواهیم بررسی كنیم، به ١١ میلیون و ١١٥ هزار و ٩ خانواده تبدیل میشود كه زیر خط فقر قرار دارند؛ یعنی ٣٧ میلیون و ٥٦٨ هزار و ٧٣٠ نفر سال گذشته زیر خط فقر قرار دارند. از این تعداد، بیش از ١٣ میلیون و ٣٤٧ هزار نفر از تامین نیازهای اولیه زندگی هم ناتوان بودند كه به گفته كارشناسان میتوان وضعیت زندگی آنها را زیر خط فقر مطلق، یا خط بقا ارزیابی كرد. بانك مركزی با اعلام جزییات گزارش بررسی بودجه خانوار در سال ١٣٩٤، پرده از بخشهای مهم شكاف درآمدی در ایران برداشت. این دستگاه آماری در حالی كه متوسط درآمد هر خانوار ایران را در سال گذشته ٣٥ میلیون و ٢٥٨ هزار و ٦٠٠ تومان اعلام كرد، كه به معنای درآمد ماهانه دو میلیون و ٩٣٨ هزار و ٢١٦ تومانی است.
از سوی دیگر متوسط هزینه ماهانه هر خانوار هم دو میلیون و ٩٣٨ هزار و ٧٥٨ تومان اعلام شده است. حال آنكه بررسی آمارهای اعلامشده نشان میدهد ٢/٦٧ درصد از جمعیت كشور حدودا درآمدی كمتر از رقم میانگین اعلام شده دارند. این آمارها نشان میدهد نظام توزیع درآمد كشور دچار ضعف شدیدی است كه شكافی بسیار بزرگ میان بخشهای مختلف جامعه ایجاد كرده و اكثریت جامعه درآمدی كمتر از میانگین كشور دارند. به بیان دیگر هنگامی كه اكثریت یك جامعه درآمدی كمتر از میانگین درآمدی را دارند، نشاندهنده عدم توازن توزیع در آن كشور است و با توجه به اینكه ٢/٦٧درصد جمعیت كشور درآمدی كمتر از میانگین درآمدی اعلام شده از سوی بانك مركزی را دارند، میتوان ادعا كرد در ایران نظام توزیع درآمد بهشدت ناعادلانه است. بنا به گفته كارشناسان اقتصادی، نظام مالیاتی نادرست یكی از مهمترین عوامل پدیدآورنده این شكاف است.
شكاف درآمدی، تبدیل به دره شد
بررسی میزان درآمد بخشهای مختلف جامعه ایران حاكی از آن است كه ٨/٧ درصد خانوارهای كشور درآمدی كمتر از حداقل دستمزد یك كارگر دارند. حداقل دستمزد برای سال جاری ٨١٢ هزار تومان اعلام شده كه به نظر میرسد چندان هم از سوی كارفرمایان رعایت نمیشود. در برخی از محیطهای كار، كارفرمایان به قانون كار چندان توجهی نمیكنند. در مناطق آزاد كارفرما اجباری برای رعایت قانون كار ندارد و میتواند از دادن دستمزد براساس مصوبات وزارت كار سر باز بزند. براین اساس از هر هزار خانواده، ٧٨ خانواده در ماه درآمدی كمتر از حداقل دستمزد دارد كه این خانوارها را میتوان بسیار فقیر ارزیابی كرد.
بررسی میزان درآمد بخشهای مختلف جامعه ایران حاكی از آن است كه ٨/٧ درصد خانوارهای كشور درآمدی كمتر از حداقل دستمزد یك كارگر دارند. حداقل دستمزد برای سال جاری ٨١٢ هزار تومان اعلام شده كه به نظر میرسد چندان هم از سوی كارفرمایان رعایت نمیشود. در برخی از محیطهای كار، كارفرمایان به قانون كار چندان توجهی نمیكنند. در مناطق آزاد كارفرما اجباری برای رعایت قانون كار ندارد و میتواند از دادن دستمزد براساس مصوبات وزارت كار سر باز بزند. براین اساس از هر هزار خانواده، ٧٨ خانواده در ماه درآمدی كمتر از حداقل دستمزد دارد كه این خانوارها را میتوان بسیار فقیر ارزیابی كرد.
براساس تعاریف علمی، خط فقر مطلق به آن بخشی از جامعه گفته میشود كه درآمد آنها كفاف تامین نیازهای ابتدایی زندگی را هم نمیدهد. كسانی كه زیر خط فقر مطلق قرار دارند، كسانی هستند كه نیاز مسكن، تغذیه روزانه یا آموزش و درمان خود را نمیتوانند بپردازند و برخی مراجع خط فقر مطلق را، خط بقا مینامند. در ایران سالها است ارقام مربوط به درآمد خط فقر نسبی و مطلق اعلام نمیشود و به همین دلیل بیشتر آمارها تخمینی هستند. آنچه بیشتر كارشناسان و صاحبنظران بر آن صحه میگذارند، این است كه درآمد كمتر از یك میلیون و ٢٠٠ هزار تومان در ماه برای یك خانوار، به معنای زیر خط فقر مطلق بودن است. براین اساس، میتوان ادعا كرد ٨/١٧درصد از خانوارهای ایرانی زیر خط فقر مطلق قرار دارند و از تامین نیازهای اولیه یك زندگی ناتوان هستند. این رقم به معنای آن است كه سه میلیون و ٩٤٩ هزار خانوار یا ١٣ میلیون و ٣٤٧ هزار نفر از تامین نیازهای روزمره خود عاجز ماندند.
همچنین اگر خط فقر نسبی به خانوارهایی اطلاق شود كه درآمد كمتر از دو میلیون و ٢٠٠ هزار تومان در ماه داشته باشند، آنگاه باید ١/٥٠ درصد از خانوادههای ایرانی را زیر خط فقر دانست. البته برخی از صاحبنظران خط فقر را در شهرهای بزرگ سه میلیون تومان میدانند ولی اگر ارقامی كه مسوولان خانه كارگر اعلام میكنند را به عنوان پارامتر در نظر بگیریم به رقمی میان دو میلیون تا دو میلیون و ٥٠٠ هزار تومان در ماه میرسیم. حال بررسی آمارها نشان میدهد ١/٥٠ درصد یا در واقع اكثریت جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند. بانك مركزی در گزارش خود، میانگین درآمد سالانه خانوادههای ایرانی در سال گذشته را ٣٥ میلیون و ٢٥٨ هزار و ٦٠٠ تومان اعلام كرد. در جداول منتشر شده از سوی این نهاد، حدود ٢/٦٧درصد جمعیت كشور درآمدی كمتر از این میزان دارند. البته بانك مركزی به شكلی جداول خود را منتشر كرده (و در جدول این گزارش هم قابل مشاهده است) كه نمیتوان به رقم دقیق رسید اما با دقت چند درصدی به رقمی حدود ٢/٦٧ درصد میرسیم. مساله اینجا است كه چطور اكثریت چشمگیر جامعه درآمدی كمتر از میانگین اعلام شده دارند؟ این اتفاق زمانی رخ میدهد كه اقلیت درآمدی بسیار بالا داشته باشند كه بتواند میانگین درآمدی جامعه را بیش از ١٧درصد بالاتر از میانگین جمعیت درآمدی نشان دهد. توزیع نابرابر ثروتها و افزایش شكاف طبقاتی در جامعه كه پیشتر در گزارشهای مختلف نهادهای كشور آمده، به ویژه در سالهای پس از هدفمندی یارانهها، به افزایش این شكاف نابرابر و نظام توزیعی ناعادلانه دامن زده است. علاوه بر این سیاستهایی چون تعدیل ساختاری و كاهش حمایتهای دولت از بخشهای ناتوان جامعه هم مزید بر علت شده تا این شكاف امروز چون درهای عمیق خودنمایی كند.
همچنین اگر خط فقر نسبی به خانوارهایی اطلاق شود كه درآمد كمتر از دو میلیون و ٢٠٠ هزار تومان در ماه داشته باشند، آنگاه باید ١/٥٠ درصد از خانوادههای ایرانی را زیر خط فقر دانست. البته برخی از صاحبنظران خط فقر را در شهرهای بزرگ سه میلیون تومان میدانند ولی اگر ارقامی كه مسوولان خانه كارگر اعلام میكنند را به عنوان پارامتر در نظر بگیریم به رقمی میان دو میلیون تا دو میلیون و ٥٠٠ هزار تومان در ماه میرسیم. حال بررسی آمارها نشان میدهد ١/٥٠ درصد یا در واقع اكثریت جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند. بانك مركزی در گزارش خود، میانگین درآمد سالانه خانوادههای ایرانی در سال گذشته را ٣٥ میلیون و ٢٥٨ هزار و ٦٠٠ تومان اعلام كرد. در جداول منتشر شده از سوی این نهاد، حدود ٢/٦٧درصد جمعیت كشور درآمدی كمتر از این میزان دارند. البته بانك مركزی به شكلی جداول خود را منتشر كرده (و در جدول این گزارش هم قابل مشاهده است) كه نمیتوان به رقم دقیق رسید اما با دقت چند درصدی به رقمی حدود ٢/٦٧ درصد میرسیم. مساله اینجا است كه چطور اكثریت چشمگیر جامعه درآمدی كمتر از میانگین اعلام شده دارند؟ این اتفاق زمانی رخ میدهد كه اقلیت درآمدی بسیار بالا داشته باشند كه بتواند میانگین درآمدی جامعه را بیش از ١٧درصد بالاتر از میانگین جمعیت درآمدی نشان دهد. توزیع نابرابر ثروتها و افزایش شكاف طبقاتی در جامعه كه پیشتر در گزارشهای مختلف نهادهای كشور آمده، به ویژه در سالهای پس از هدفمندی یارانهها، به افزایش این شكاف نابرابر و نظام توزیعی ناعادلانه دامن زده است. علاوه بر این سیاستهایی چون تعدیل ساختاری و كاهش حمایتهای دولت از بخشهای ناتوان جامعه هم مزید بر علت شده تا این شكاف امروز چون درهای عمیق خودنمایی كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر