۱۳۹۵ اسفند ۳, سه‌شنبه

شکستگی استخوان ترقوه کودک سه ساله در پی رفتار خشونت آمیز مربی مهدکودک



“ارشان” کودک سه ساله‌ای است که سوم آذر ماه سال جاری در یکی از مهدهای کودک تهران بر اثر رفتار خشن مربی دچار شکستگی استخوان ترقوه شد، حادثه‌ای که پرونده آن در بهزیستی به عنوان کودک آزاری باز شد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، «فاطمه ـ ی» مادر این کودک در گفت‌وگو با ایسنا به شرح این واقعه پرداخت و گفت: سوم آذر ماه پسرم را به مهد کودک بردم، آن روز طرح بینایی سنجی در مهد کودک اجرا می‌شد و به همین دلیل صبح کمی زودتر از حد معمول به مهدکودک رفتیم و به من گفتند که حدود ساعت ۱۳ به دنبال پسرم بروم چون پزشک بینایی سنجی آن ساعت در مهد حاضر می‌شد. حدود ساعت ۱۲:۴۵ سوم آذر ماه به مهد کودک رفتم و دیدم پسرم در کلاس “نوپاها”  ـ کلاس مخصوص کودکان دو تا سه سال ـ نیست و بعد از جستجو دیدم که گوشه‌ای از کلاس نشسته و درحال گریه کردن است.
وی در ادامه با بیان این که ارشان تقریبا سه ساله است و حدود یک سال و دو ماه بود که در مهد کودک “گ” واقع در منطقه ۸ تهران حضور داشت و پیش از آن در اتاق شیر خواره‌ها بود و از مربی قبلی او بسیار راضی بودم، ادامه داد: مربی جدید به مدت یک ماه به صورت کارآموز در مهد حضور داشت و از زمانی که ارشان به بخش نوپاها آمد (کمتر از یک ماه) وی مربی‌اش شده بود.
این مادر ادامه‌ داد: هنگام مراجعه به مهد وقتی متوجه گریه شدید پسرم شدم، به من گفتند که یکی از کودکان مهد با او درگیر شده و او را هل داده است و دو، سه ساعتی می‌شود که در حال گریه است. وقتی از آنها پرسیدم که چرا در این مدت با من تماسی نگرفتید، به من گفتند که چیزی نشده و وقتی به او می گوییم کجای بدنت درد می‌کند چیزی نمی‌گوید و فقط گریه می‌کند.
مادر این کودک ادامه‌ داد: سریعا ارشان را به بیمارستان انصاری واقع در ۴۶ متری نارمک بردم و به این دلیل که پزشک قادر به تشخیص نبود از کل بدن وی عکسبرداری کردیم و طی این عکسبرداری ها تشخیص داده شد که استخوان ترقوه پسرم شکسته است.
وی در ادامه با بیان اینکه به این دلیل که به من گفته بودند یک کودک با ارشان درگیر و آن را هل داده است، آن روز برای پیگیری مجدد به مهد مراجعه نکردم، اما به علت این که سوم آذر ماه چهارشنبه بود تا روز شنبه یعنی ششم آذر ماه ارشان را به بیمارستان الغدیر واقع در رسالت بردم و پزشکان آن جا عنوان کردند که استخوان ترقوه را نمی‌توان گچ گرفت بلکه تنها می‌توان آن را بانداژ کرد. پس از مراجعه به بیمارستان به مهد رفتم تا کودکی که ارشان را هل داده است ببینم ، زیرا پسر من درشت اندام بوده و حدودا ۲۰ کیلوگرم وزن دارد و به همین دلیل برای من سوال شده بود که چطور یک کودک دیگر می‌تواند چنان ضربه‌ای به وی وارد کند که استخوان تر قوه‌اش بشکند؟.
مادر این کودک سه ساله ادامه‌ داد: در هنگام مراجعه به مهد یکی از کودکان مهد را به من نشان دادند که از پسر من ریز اندام‌تر بود و حتی نمی‌توانست به درستی صحبت کند و مدعی شدند که وی ارشان را هل داده است. این‌ در حالیست که همان مربی حتی از من خواست آن کودک را دعوا کنم تا دیگر با سایر کودکان چنین رفتاری نداشته باشد. سپس به مدیر مهد مراجعه کردم و از او خواستم که فیلم دوربین مدار بسته آن روز را به من نشان دهد و مسئولان مهد آنقدر خیالشان راحت بود که بدون مقاومت و به راحتی حاضر شدند فیلم را در اختیار من قرار دهند و آن را ببینم.
وی خاطر نشان کرد: هنگام تماشای فیلم به مدیر مهد گفتم که مربی مدعی شده است که یک لحظه از اتاق خارج شده و با شنیدن جیغ ارشان مجددا به اتاق وارد و متوجه این درگیری بین این دو کودک شده است و همان جا مدیر به من اعلام کرد که مربی درست نگفته، زیرا مربی به هیچ عنوان اجازه خروج از کلاس را ندارد.
وی ادامه‌ داد: در حال‌ دیدن فیلم بودیم که متوجه شدیم هیچ درگیری بین دو کودک رخ نداده است ،‌ بلکه پسرم توسط مربی پرتاب شده و وی پس از پرت کردن پسرم مجددا به سمت او رفته و دستش را می کشد تا او را به گوشه‌ای از کلاس ببرد.
مادر این کودک سه ساله در ادامه‌ عنوان کرد: فیلم‌های دور بین مدار بسته نشان می‌دهد در حالی که ارشان در حال بی قراری است این مربی با چند کودک دیگر نیز بد رفتاری کرده و از دور نیز مدام به آرشان اشاره می‌کند که برای بازی و ورزش نزد بچه‌ها برود. این‌ در حالی است که کاملا در فیلم مشخص است که ارشان مقاومت می‌کند، بی‌قرار است، کف کلاس نشسته ، کتف خود را می‌گیرد، سرش را زمین می‌گذارد و مشخص است که در حال گریه کردن است.
وی ادامه‌ داد: پس از مشاهده فیلم همان روز به مربی خیلی محترمانه مهد گفتم که شما پسر من را زدید و هیچ درگیری بین دو کودک رخ نداده است، با این حال وی پس از شنیدن صحبت‌های من شروع به داد و بیداد کرد و حاضر به پذیرفتن این موضوع نشد. صبح روز یکشنبه هفتم آذر ماه مجددا مقابل درب مهد کودک رفتم و در همان موقع با “۱۱۰” تماس گرفتم و آمدند و آن را گزارش کردند. در آن روز مربی پس از گریه و زاری موضوع را قبول کرد و البته مدعی شد که گمان نمی کرده چنین اتفاقی رخ دهد و فقط برای جدا کردن کودکان این کار را کرده است، در حالی که وی اگر قصد جدا کردن کودکان از یکدیگر را داشت باید دست آنها می گرفت و از هم جدایشان می‌کرد نه این که پسر من را بلند کرده و آن را به گوشه‌ای دیگر پرتاب کند.
مادر این کودک سه ساله در ادامه خاطر نشان کرد: کف کلاس فوم است و قاعدتا حتی در هنگام ضربه خوردن نباید اتفاقی برای کودک رخ دهد، اما شدت ضربه وی به پسرم به حدی بوده است که این شکستگی در ترقوه ایجاد شده است تا حدی که پزشکی قانونی از من پرسید که این شکستگی در اثر تصادف بوده است؟.
وی بااشاره به اعلام شکایت علیه این مربی و مهدکودک، مدعی شد که مربی همان روز از مهد کودک اخراج شد، اما مهد کودک “گ” همچنان به کار خود ادامه‌ می‌دهد. این‌ در حالی است که پس از این اتفاق به قسمت مدیریت مهدهای بهزیستی مراجعه کردم و موضوع را گزارش دادم و آنها به من گفتند که بازرس را به مهد کودک می فرستیم و نتیجه‌ را طی تماس تلفنی به شما اعلام می کنیم ، اما با وجود گذشت قریب سه ماه هیچ تماسی با من برقرار نشده است و مهد کودک همچنان به فعالیت خود بدون هیچ مشکلی ادامه‌ می‌دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر