هوا هنوز روشن است که از جلوی وزارت کشور رد میشوم. ماشینهای پست با همراهی نیروی انتظامی به صف هستند و رانندههای آن در حال گپ و گفت با هم. همزمان از گوشی اخبار انتخابات را دنبال میکنم. اولین تمدید زمان رای گیری صورت گرفته است. آنچه از این محل برایم تداعی میشود انتخابات سال ۸۸ است که همزمان با رایگیری به اینجا آمدم و حالا باز این انتخابات من را به اینجا کشانده است. حال و هوای آن روزها از همین نقطه، در همین ساعت جلوی چشمم رژه میرود. موتورسواریهای پرتعداد سیاهپوش که در حال رژه رفتن در خیابانها بودند. فضا عادی نبود. از همین لحظهها بود که دلشوره از در و دیوارش بارید. معلوم نبود چه سرنوشتی ما و کشور و آرایمان را در انتظار نشسته است. ۶ سال و اندی از آن روزها گذشته و امروز تنها امید است که بسیاری را برای اولین بار بعد از آن سال باز پای صندوقها کشانده است.
اولین مدرسه محل رایگیری در مسیرم مملو از جمعیت است با تفکیک صفوف مردان و زنان. آنچه از صفوف مردم در حوزهها به چشمم میخورد، لیست امید و خبرگان مردم است در دستها. به نظر میرسد اولین تمدید تاثیر خود را داشته و بسیاری را از خانه بیرون کشانده است.
یکی از خانمها که منتظر است تا صف طویل، او را به داخل برساند میگوید چند جای دیگر هم که رفتم همین قدر شلوغ بود. در مورد لیست در دستش سوال میکنم که چرا آن را انتخاب کرده؟ میگوید: خب این لیست اصلاحطلبان است دیگر. مردم همه اصلاحطلبند. میپرسم چرا؟ پاسخ میدهد: از اسمش مشخص است. اصلاح میخواهیم.
همزمان اخبار را مرور میکنم در حسینیه ارشاد برای چندمین بار برگههای تعرفه تهیه شده است. اخبار دقیقی از اینکه بالاخره صندوق رای به آن سوی دیوارهای حصر رسیده وجود ندارد. اما این خبر در کانالهای تلگرامی دست به دست میشود که بانوی سبز و میر و شیخ هم رای دادهاند. صحت و سقم آن هنوز مشخص نیست.
تعداد حوزههای رای به نظر چندان هم زیاد نیستند. از یکی از گیشههای روزنامه فروشی در مورد انتخابات میپرسم که میگوید اصلاحات پیروز است. میپرسم رای دادی؟ میگوید نه. سوال میکنم پس از کجا میدانی؟ از دعوا در یکی از ستادها میگوید و جزییات بیشتری هم از آن نمیداند. میگوید آنقدر آرای اصلاحطلبان زیاد بوده که آنوریها عصبانی شدهاند. میپرسم نزدیکترین حوزه اینجا کجاست که آدرس یکی از مدارس را میدهد.
در صف رای با مردی شناسنامه به دست با دو پسر جوانی که همراهش هستند، گفتوگو میکنم. میگویم چرا اینقدر دیر برای رای دادن اقدام کردید؟ میگوید: همان اول صبح رای دادم. دو تا پسرم ماندهاند. میگوید: تمام شد. باختند. میپرسم کدام طیف؟ لیست دستش را به نشانه پیروزی نشان میدهد. لیست امید و خبرگان مردم است. میگوید: یکی از دوستانم پای حوزه است. در تمام حوزهها شورای نگهبان یک سری خانم را فرستاده است. جزئیات بیشتری نمیگوید و ادامه میدهد: جنتی بای بای.
در این حوزه از تفکیک خانمها و آقایان خبری نیست. در دو بخش، رایگیری در حال انجام است. با این حال صفها طولانی است. به دلیل ازدیاد جمعیت سه به سه افراد را به داخل میفرستند. نقطهی مشترک در میان شرکتکنندگان آن است که کسی بدون آگاهی و خبر و لیست حاضر نشده است. هر کسی را که میبینی لیستی در دست دارد. فضای مجازی اثر خود را گذاشته و بسیاری، نام نامزدهای خود را از روی گوشی و تبلت یادداشت میکنند. با کنجکاوی خیلی از لیستها را چک میکنم اکثر آنها عبارتی مشترک دارند: لیست امید و خبرگان مردم.
از همان سمت راست بالای لیستها میشود از روی عکس روحانی و هاشمی رای افراد را تشخیص داد. در برخی دیگر لیستها نیز عکس خاتمی به عنوان حامی نامزدها به چشم میخورد.
در میان میزهای مختلف میز بزرگی که برای شرکتکنندگان مهیا شده را در یک نگاه که پشت سر میگذارم حتی یک نفر را هم نمیبینم که به لیستی غیر از لیست اصلاحطلبان رای بدهد. با خانم چادری که به همراه دخترش در حال تکمیل اسامی هستند، هم صحبت میشوم، میگوید: این بار راهی برای نشمردن رایها نیست. همه امیدوار به همین هستند که آمدند رای بدهند. در حال نوشتن است که جوهر آبی خودکارش تمام میشود. دخترش خودکار قرمز رنگی به او میهد که میگوید: مادر جان همین را بهانه میکنند رایمان را باطل کنند.
یکی از رای دهندگان پیرمردی است که به اندازه یک رای اولی شور رای دادن دارد. به صورت فامیلی برای رای دادن آمدهاند. ۱۰ نفری میشوند. تعرفهها را تقسیم کردهاند و در حال نوشتن اسامی لیست امید هستند. با او که هم صحبت میشوم میگوید: اگر درصد کمی از آرا هم برای تندورها باشد به خاطر این است که میگویند لیستشان را صبح در تمام حوزهها توزیع کردهاند. او میگویند فقط رای میدهیم که تندروها نیایند. یک لیست را نوشته و خانواده و همراهانش نیز در حال نوشتن از روی همان هستند. بارها تاکید میکند که کدها را اشتباه ننویسید. رایمان اشتباه میشود. باز میگوید خط خوردگی نداشته باشد باطل میکنند. خانم جوان همراهشان همزمان که در حال نوشتن است میگوید حالا اینها واقعا رای بیاورند برای ما کاری میکنند؟ پیرمرد میگوید شما بنویس. بنویس.
کمتر کسی را پیدا میکنی که به لیستهای روی دیوار مراجعه کنند. علاوه بر لیستهای دستی رای دهندگان این گوشیهای موبایل و تبلتها هستند که نقش اصلی را ایفا میکنند. به میز کوچکی که یک خانواده سه نفره در حال نوشتن لیست نامزدهایشان از روی تبلت پسر جوان همراهشان هستند. بر سر یک کد که بحثشان میشود مرد از جیبش لیست زرد رنگ را بیرون میآورد و مشخص میشود که لیست حدادعادل است. به نظر میآید آنها هم فضای مشارکت و پیروزی دستشان آمده که به آرامی و به شکل پنهان در حال رای دادن هستند.
زن و مرد جوانی به همراه خانم میانسالی که تازه از راه میرسند با هم در حال تفکیک برای نوشتن اسامی لیست سبز رنگ اعتدال هستند که با آنها هم کلام میشوم. مرد میگوید: من از همه اطرافیانم که سوال کردم به همین لیست رای دادند. میگوید: همین که جنتی… رای نیاورد کافی است. همسرش نیز وارد صحبت میشود و میگوید: مردم از دست تندروها خسته شدند. خانم میانسال میگوید: تندرو یعنی چی؟ کیا هستند؟ پسر جوان میگوید: همان طایفه جنتی. خانم مسن میگوید: به فکر مردم باشند مادر. مرد جوان میگوید: مادر مگر روحانی بد بود. اینها که مینویسیم همه با هم هستند. ادامه میدهد: مگر روحانی تحریمها را برنداشت؟ مگر صلح نشد؟
اشتراک رای دهندگان در حال رای نوشتن نامزدها خود باعث هم صحبتی و آشناییشان میشود که با یکدیگر تبادل رای میکنند و در مورد فضای انتخابات صحبت میکنند. یکی از شهروندان در حالی که برگهی رای خود را پر میکند، میگوید اگر باز هم رایمان را بخورند چه؟ آن دیگری میگوید: این بار وزارت کشور دست دولت روحانی است. از او در مورد انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ میپرسم که میگوید در آن دوره هم رای دادم. همراهش اما پاسخش منفی است و در مورد شرکتش در این دوره سوال میکنم که میگوید: این بار فرق میکرد. میپرسم تفاوتش چیست؟ میگوید: این رای «نه» به خیلیهاست.
بسیاری از شرکت کنندگان را میبینی که پس از رای دادن به مسئولان حوزه سفارش میکنند که از رایمان حفاظت کنید. آن دیگری میگوید: شما را به خدا رایمان را بشمارید و اضافه میکند که من هر کسی را دیدم به لیست اصلاحطلبان رای داده است. مامور نیروی انتظامی که در آنجا حاضر است میگوید: همه به اصلاحطلبان رای دادند، اما اصولگرایان را میخوانند. جوان میگوید پس رایام را پس بدهید.
حوالی میدان فلسطین شهروندی در حال پیدا کردن حوزهای برای رای دادن است که مرد میانسالی با دادن آدرسی دقیق به جوان انگشت سبابه رای دادهاش را نشان میدهد و میگوید خودم هم همین الان از آنجا آمدم. وقتی جوان از او سراغ مسجد میدان فلسطین را میگیرد مرد میانسال که به نظر از ساکنان همان جاست میگوید: این مسجد پاتوق تندروهاست. صاحبش مهدوی کنی است. کسی آنجا نماز هم نمیخواند چون وقف است. جوان که میگوید میخواهد رای بدهد این پاسخ را میشنود که به خاطر سابقه بسیجیها امسال مسجد برای رای نگذاشتند. با او هم صحبت میشوم میگوید: این دوره انتخابات فرق دارد. ندیدید آقای خامنهای صبح التماس میکرد بیایید رای بدهید. اما حتما از رای مردم خبر ندارد. او که میگوید آخرین رایاش میرحسین موسوی بوده است، اضافه میکند: هنوز نتوانستند ثابت کنند سال ۸۸ تقلب نشده است.
در حوزهای دیگر از دیگر نقاط مشترک در میان رای دهندگان آن است که بسیاری ساعات تمدید را به صورت خانوادگی برای رای دادن آمدهاند. جوانی همزمان که اسامی را مینویسد نظری هم در مورد کاندیداها میدهد. به اسم محجوب که میرسد میگوید این همه سال در خانه کارگر است چیکار کرده است. آن دیگری میگوید: هر یک رایی که از اصلاحطلب ننویسی یک تندرو به مجلس فرستادی. او اما حالا به اسم علی مطهری رسیده است میگوید این مرد مردهاست.
رایدهندگان که لیستهای همدیگر را مشابه میبینند گاه از هم مشورت میخواهند و صحت برخی اسامی و کدها را با هم چک میکنند. از یکی از آنها در مورد علت انتخاب این لیست میپرسم که میگوید خسته شدیم خانم. خسته شدیم. اگر من و شما به فکر خودمان و کشورمان نباشیم دلسوز دیگری نداریم. بس است هر چی بخور بخور کردند. او میگوید: نتیجه انتخابات مشخص است. این بار آقایان خودشان باید به خیابان بیایند اما خب تعدادشان محدود است و شروع به خندیدن میکند. از او درباره انتخابات سال ۸۸ سوال میکنم که میگوید خوردند دیگر. تمام شد. میگوید از همان روز که احمدینژاد در ولیعصر مردم را خس و خاشاک خواند معلوم بود چه خبر است.
در حین صحبت با رایدهندگان کانالهای تلگرامی را چک میکنم. تخریب آیتالله هاشمی به عنوان یکی از کاندیدای حاضر همچنان در کانالهای محافظهکاران که از مدتها قبل آغاز شده بود، در حین انتخابات نیز ادامه دارد. این حوزه انتخاباتی را که ترک میکنم میگویم از آرایمان حفاظت کنید که مرد مسئول پشت میز میگوید آسوده بخوابید.
پایان شب است و رفتگران شهرداری در حال جمع کردن باقی مانده تبلیغات هستند که آن هم اختصاص به لیست اصولگراها دارد. لیستهایی که در این دوره هزینه زیادی برای آن کردند. شهر در سکوت کامل است. خبر میرسد صندوق رای به بن بست اختر هم رسید. میرحسین و رهنورد هم رای سبز امید خود را در صندوق انداختند. گرچه صندوق رای برای همان چند لحظه نیز نتوانست حصر شیخ اصلاحات را بشکند و مهدی کروبی از این حق خود نیز محروم شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر