۱۳۹۵ خرداد ۲۸, جمعه

گزارش تکمیلی از پلمپ محل کسب تا بازداشت این شهروند بهایی در شیراز

گزارش تکمیلی از پلمپ محل کسب تا بازداشت این شهروند بهایی در شیراز

” از اتهام صِنفی تا اتهامِ دینی… تداومِ یک ناراستی
در حدود یک ماه است که مزونِ لباس عروس به اتهامِ انتشار عکسهای مبتذل(گذاشتنِ عکس عروس با لباس عروس در اینستاگرام ) پلمپ است. موضوع اصلیِ این نوشته موضوع پلمپ و حواشی و بی قانونی های مرتبط با آن از جمله گرفتن پسوردِ اینستاگرام توسطِ ماموران و گذاردنِ عکسی در صفحه اینستاگرامِ مزون حاویِ متنِ ” … به دلیلِ تولید و انتشار گسترده تصاویر مبتذل و تحریک و ترغیب سایرین به ارتکابِ اعمالِ منافی عفت این صفحه مسدود شد…” و نصب پارچه ای با همین مفهوم بر رویِ دربِ مزون نیست. این سوال را حقوقدانان و کارشناسان باید پاسخ دهند که آیا بدونِ اخطار قبلی و تذکر و یا ذکرِ مطلب در کلاسهایِ دریافتِ مجوزِ کار میتوان محلی را پلمپ کرد؟ آیا بدونِ برگزاریِ دادگاه، تفهیمِ اتهام و اثباتِ جرم میتوان همچنین جملاتی را در معرض عام به صاحبان یک محلِ کسب و کار نسبت داد؟ منظور از انتشار گسترده چیست؟ منظور از تصاویر مبتذل چیست؟ منظور از ترغیبِ سایرین به ارتکابِاعمالِ منافیِ عفت چیست؟ آیا اینها عباراتی کلی و مبهم نیستند؟خوب و اما موضوعِ اصلی. فردی که خود را … معرفی میکند با فردِ صاحبِ جوازِ کسب تماس میگیرد و میگوید ما پرونده شما را بررسی کرده ایم و شما مشکلی ندارید. میگوید فردا همراه با همکارتان که هنگام پلمپ در محل مزون حاضر بوده و برگه پلمپ را امضاء کرده(یعنی خانم سارا اخلاقی) تشریف بیارید دادگاه تا مراحلِ قانونیِ فکِ پلمپ صورت گیرد. فردا دو نفر(صاحب جواز و صاحب امضاء) همراهِ هم واردِ دادگاه میشوند. قاضیِ پرونده میگوید مشکلی نیست. فقط تا ظهر باید در یک کلاسِ توجیهی شرکت کنید. اما ظهر میشود و آن دو از ساختمان خارج نمیشوند. در همین هنگام یکی از همسایه های منزلِ خانمِ سارا اخلاقی با همسر ایشان تماس میگیرد و میگوید الان فردی با عنوانِ مامورِ اداره آب زنگ واحدِ ما درآپارتمان را زده و وقتی من در را باز کردم پنج شش نفر وارد خانه شده اند و اتومبیلشان را هم داخل پارکینگ آورده اند. چند دقیقه بعد فردی ناشناس مجددا با همسرِ خانم اخلاقی تماس میگیرد و میگوید ما درِ خانه شما هستیم. لطفا تشریف بیارید برگه ای رو امضاء کنید تا کارتون سریعتر انجام شه. پس از مراجعۀ صاحب خانه به منزل، افراد را میبیند که درِواحد آپارتمان ایستاده اند. در را باز میکند و آنها به درونِ خانه می آیند. اولین سوال این است: شما بهایی هستید؟ بله. همسرتان هم بهایی است؟ بله. و پاسخ این است اوه، پس کارِتون گیر داره.
و هر چه کتاب و عکس و سی دی در ارتباط با دیانت بهایی بود و چند کتاب شعر و تاریخ و روانشناسی رو جمع می کنند و بعد از بیش از یک ساعت با چندین کارتن از خانه خارج میشن… “کتاباتون رو بعد از بررسی برمیگردونیم… خانمت هم انشاءالله امروز آزاد میشه، اگه نشد فردا ایشالله تماس میگیریم وثیقه بیاری دادگاه”.
عصر فردی که مسلمان بود و جواز به نامش بود مرخص میشود. به نظر می آید حسابی ترسیده است. حالا از شنیدنِ کلمۀ بهایی استیحاش دارد و … . اما خانم اخلاقی… فعلا بازداشت…
همه اتفاقات را کنار هم میگذارم. خود بخود به یادِ جملاتِ مسوولین حکومت ایران می افتم که مرتبا میگویند کسی به خاطرِ بهایی بودن دستگیر نمیشود. برداشتِ من که از این اتفاقات چیزِ دیگریست.
در آخر هم به یاد ناراستیهایی می افتم که در روندِ گرفتاریِ خانم سارا اخلاقی انجام شد. از تماس روز قبل که بیایید برای فک پلمپ، وارد ساختمان شدن با عنوانِ مامورِ آب، اینکه تا ظهر کلاس توجیهی دارید و این آخری که صداقتِ آن به زودی مشخص میشود. امروز که گذشت تا ببینیم آیا فردا آزادی در کار خواهد بود؟ چه برای خانم اخلاقی و چه برایِ کتابها…
پی نوشت: خانم اخلاقی عصر روز بازداشت یعنی 26 خرداد 1395 طی تماسی با همسرش سلامتیِ خود را اعلام میکند. اما کماکان محل بازداشتِ ایشان مشخص نیست. برای اینکه متن را منصفانه به پایان برسانم از رفتارِ محترمانۀ ماموران چه در مزون و چه در منزل یاد میکنم.
شیراز 1 بامداد 27 خرداد 1395

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر