در چند هفتهی گذشته بازداشت شماری از مسیحیان ایرانی و فشار بر سایر نوکیشان دربند، دگربار خبرساز شده است. نیروهای امنیتی با هجوم به چند اجتماع کوچک مسیحی تعدادی از نوکیشان مسیحی ایرانی را دستگیر کردند.
سایت خبری محبت نیوز، در تاریخ ٨ شهریورماه ١٣٩۵، در گزارشی از بازداشت ۵ شهروند مسیحی در هجوم نیروهای امنیتی به باغ شخصی یکی از آنان در حومهی شهرستان فیروزکوه خبر داد. بر پایهی گزارش این سایت خبری، صبح روز جمعه ۵ شهریورماه ١٣٩۵، جمعی از شهروندان مسیحی در یک مهمانی خانوادگی که در باغی در شهرستان فیروزکوه (شمال استان تهران) برپا بوده شناسایی و دستگیر میگردند. امین افشارنادری، هادی عسگری، امیرسامان دشتی، محمد دهنوی و رامئیل بت تمرز از جمله بازداشت شدگانی هستند که پیشتر نیز به علت موضوعات امنیتی بازداشت شده بودند. رامئیل بت تمرز فرزند کشیش ویکتور بت تمرز، رهبر سابق کلیسای آشوری پنطیکاستی شهرآراء تهران است. این کشیش آشوری ۵ دی ماه سال ١٣٩٣ نیز، در یک مهمانی خصوصی که به مناسبت کریسمس در کنار خانواده و دوستان برگزار شده بود، به همراه امین افشارنادری بازداشت شده بود. کشیش بت تمرز پس از بازجویی و تحمل چند هفته سلول انفرادی به قید وثیقه آزاد شد. در ابتدای تابستان امسال نیز، دادگاه انقلاب شهرستان رشت، یوسف ندرخانی، کشیش دگراندیش مسیحی را با اتهامات تازهای مواجه ساخت. یوسف ندرخانی پیشتر از سوی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود؛ این حکم بعدها توسط دیوان عالی کشور لغو و مجازات وی به حبس کاهش یافت. مریم نقاش زرگران دیگر نوکیش مسیحی محبوس که از بیماریهای متعدد رنج میبرد، کماکان با مخالفت دادستانی تهران برای ادامهی مرخصی درمانی روبهروست. خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گزارش داده بود مریم (نسیم) نقاش زرگران نوکیش مسیحی بیمار در بند زنان زندان اوین در روز یکشنبه، هفتم شهریورماه، به مرخصی درمانی “قابل تمدید” اعزام شد. پیشتر، خانم زرگران در سه شنبه پانزدهم تیرماه، برای دومین بار در سال جاری اعتصاب غذا کرده بود و پس از بیستوهفت روز با قول مساعد مسئولین به اعتصاب غذای خود پایان داد. خانم زرگران در تاریخ بیستم تیرماه با انتشار نامهای در ششمین روز از اعتصاب غذایش با عنوان “وقتش رسیده که سکوت سه سالهام را بشکنم” از روند بازداشتها و بازجوییهای غیرقانونیاش سخن گفت و بر ادامهی بیعدالتی در مورد پروندهاش و تداوم اعتصاب غذایش تاکید کرد.
برخوردهای امنیتی با نوکیشان مسیحی موضوع تازهای نیست؛ این نحوهی برخورد کم و بیش با فراز و نشیبهایی همراه بوده است. بیشتر نوکیشان مسیحی پس از بازداشت با اتهام مشابهی مورد بازجویی قرار میگیرند: “اقدام علیه امنیت ملی با تجمع در کلیساهای خانگی و فعالیتهای تبشیری”؛ اتهامی نه چندان روشن که میتواند پادافرهای میان ٣ سال حبس یا مرگ را به همراه داشته باشد. از دیگر اتهامات وارده بر نوکیشان مسیحی واژهی ناآشنای “مسیحیان صهیونیست” است. همآمیزی واژگان مسیحی و صهیونیست، لرزه بر اندام هر زندانی دربند زندانهای ایران میاندازد؛ افزون بر اینکه زندانی نگون بخت با اتهامات امنیتی نیز مواجه باشد. با وجود این اتهامات بیپایه، تاکنون شواهدی مبنی بر همکاری یا ارتباط مجموعه کلیساهای خانگی و شاخههای گوناگون مسیحی با کشورهای به اصطلاح “دشمن” به دست نیامده است. رابطهی کلیساهای ایران با کلیساهای خارج از کشور امری روشن است و کسی در پی انکار این رابطه میان کلیساهای جهان نیست. حضور بیشتر موسسات و اندیشکدههای مسیحی در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، دستاویزی برای اتهامزنی به این اقلیت دینی شده است. فرض وجودی سازمانهای مسیحی در کشورهای غربی یا قرار گرفتن بسیاری از اماکن مقدس مسیحی در کشور اسرائیل، نمیتواند دلیلی محکمه پسند برای معرفی نوکیشان به پیشگاه یک دادگاه دادگر باشد؛ چه بسا سالها پیش از بنیانگذاری کشور اسرائیل، ایالات متحدهی آمریکا و جمهوری اسلامی، این مکانهای مقدس در محدودهی جغرافیایی پیشتر گفته شده قرار داشتند. روابط بین کلیسایی نیز سابقهای چند صد ساله دارد. دکتر احمد شهید، گزارشگر پیشین سازمان ملل متحد در موضوع حقوق بشر ایران، در یکی از گزارشهای سالانهی خویش از دستگیری بیش از ٣٠٠ نوکیش مسیحی در ایران خبر داده بود.
در سالهای اخیر برخوردهای امنیتی با این گروه مذهبی بیآزار افزایش چشمگیری داشته است. در ادبیات گفتاری امروز ایرانیان، نوکیشان مسیح کسانی هستند که دست از دین آبا و اجدادی خویش کشیده و به کسوت مسیحیت درآمدهاند. سابقهی حضور نوکیشان مسیحی در ایران به سالهای ابتدایی کیش مسیحیت باز میگردد. در تعالیم انجیل، کتاب مقدس مسیحیان، از حضور ٣ مؤبد ایرانی در هنگام تولد عیسی مسیح سخن به میان آمده است. صدها سال پیش از ظهور دین اسلام، کلیسای نسطوریان ایران شورای رهبری خویش را در شهر تیسفون، پایتخت شاهنشاهی ساسانیان بنا نهاده و استقلال خویش را از کلیسای روم اعلام کرده بود. بنا بر شواهد و مستندات تاریخی در زمان زمامداری شاهان ساسانی، شهرهای مسیحی نشین در پهنه جغرافیایی آنروز ایران، وجود داشتند و مسیحیان کم و بیش در امنیت نسبی روزگار میگذراندند. پس از شکست شاهنشاهی ساسانی در هجوم اعراب مسلمان، مسیحیت نیز مانند دین کهن زرتشت در برابر آیین نو، از رونق افتاده و گوشه نشین شدند. بقایای فکری و اعتقادی مسیحیان ایرانی را در حال حاضر میتوان در کلیسای آشوری امروز جستجو کرد. پس از قرنها کشمکش میان اسلام و مسیحیت که نمونهی بارز آن جنگ صلیبی بود، نهضت روشنگری دینی و رنسانس اروپا روح تازهای به مسیحیت نوین دمید؛ روحی که ثمرهی آن اعزام مسیونرهای مذهبی به سرتاسر نقاط جهان بود، کشور ایران نیز از این امر برکنار نماند. مسیحیت به عنوان پرشمارترین و فراگیرترین آیین مذهبی جهان پس از گذشت بیش از ٢٠٠٠ سال از پایه گذاری، هنوز نیز از محبوبیت قابل توجهی برخوردار است.
مسئلهی تبلیغ و اعزام مبلغ، در واقع عمری همپایهی مذاهب جهان دارد. پیروان هر یک از ادیان و مذاهب، دین خود را دین حقیقی و برحق دانسته و ادیان دیگر را باطل و یا منسوخ پنداشتهاند. یکی از وسایل مهم تغییر عقاید و اندیشهها در طول تاریخ، تبلیغ بوده است که هر یک از ادیان و مذاهب نیز از این وسیله جهت گسترش حوزهی نفوذ و افزایش تعداد پیروان خویش استفاده کردهاند و این امر در ادیان و مذاهبی که داعیه جهان شمولی داشتهاند –به ویژه اسلام و مسیحیت-، سابقه و نمود بیشتری داشته است. اما فعالترین جنبش تبلیغی در میان ادیان و مذاهب دنیا مربوط به مسیحیت است. به جرات میتوان گفت در میان هیچ یک از ادیان و مذاهب، فعالیتهای تبلیغی و اعزام مبلغ به گستردگی دین مسیحیت نبوده است. این جریان به ویژه با توجه به الهیات مسیحی که تنها راه رستگاری انسان را از طریق ایمان به مسیح میداند، اهمیت بیشتری یافت. لذا در این دین، فعالیتهای تبلیغی به شکلی بسیار منسجم و با برنامهریزیهای دقیق همراه بود. گروه های میسیونری دارای چنان تشکیلات گستردهای شد که دانشگاههای معتبر اروپا و آمریکا دارای کالجهای تعلیم و تربیت مبلغ مذهبی بودند. در راستای گسترش مسیحیت، مبلغینی نیز برای تبلیغ مسیحیت به ایران فرستاده شدند. با توجه به بافت مذهبی جامعهی ایران و رواداری مذهبی بیشتر ایرانیان نسبت به سایر کشورهای خاورمیانه، رابطهی میان مردم و میسیونرهای مسیحی در بیشتر اوقات نیک بود. کارنامهی حضور میسیونرهای مذهبی مسیحی در ایران برخلاف کشورهای آمریکای جنوبی، کارنامهی مثبتی است. برای نمونه، مدرسهی کامیونیتی تهران (Community School, Tehran)، که تا پیش از انقلاب فعال بود، در ذهن و خاطرهی مردم این شهر نشانهی خوبی از حضور میسیونرهای مسیحی برجای گذاشته بود. مدرسهی کامیونیتی، به عنوان یک مدرسهی شبانهروزی در تهران برای میسیونرهای پروتستان آمریکایی ساکن ایران در سالهای ۱۸۳۰ میلادی پایهگذاری شد. در اواخر دههی ۴۰ میلادی، مدرسه از خیابان قوام السلطنه به کوچهی مریضخانه در نزدیکی خیابان ژاله تهران انتقال یافت و تا زمان بسته شدن در سال ۱۳۵۸، در آنجا قرار داشت.
با توجه به سابقهی حضور و نحوهی کار میسیونرهای مذهبی، آشکارا میتوان گفت فعالیتهای تبشیری در ایران، ارتباطی به حضور نظام جمهوری اسلامی در ایران ندارد. چنانچه زندانی مسیحی ابراهیم فیروزی نیز در رنج نامهی خویش به دادستان تهران بر این مدعا تاکید دارد. بسیاری از نوکیشان مسیحی ایرانی، از قشر متوسط و آسیب پذیر جامعه هستند (با توجه به شرایط اقتصادی امروز ایران به جرات می توان طبقه متوسط را آسیب پذیر خواند)؛ افرادی که برخی از آنان آسیب دیدگان اجتماعی هستند که با توجه به نحوهی رفتار با این افراد برپایه جهان بینی مسیحی، جذب این آیین شدهاند. به طور کلی میتوان گفت کلیساهای خانگی و فعالان مسیحی درون کشور برنامهی خاصی جهت جذب نخبگان و تاثیرگذاری بر روند سیاست داخلی ایران ندارند. با توجه به نبود شواهد و اسنادی دال بر همکاری مجرمانهی نوکیشان مسیحی برخلاف دستگاه سیاسی موجود، شایسته است که نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی با اندیشمندی بیشتری با این موضوع برخورد نمایند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر