۱۳۹۵ آبان ۸, شنبه

تونیا ولی اوغلی: از ورزشکاران زن استفاده‌ی تبلیغاتی می‌شود


tonia-valioghli11

ماهنامه خط صلح - تونیا ولی اوغلی، از ۱۲ سالگی عضو تیم ملی شنای ایران بوده و رکورد‏دار شنای ۲۰۰ متر و ۱۰۰  متر قورباغه و هم‌چنین ۴۰۰ متر مختلط تیمی در هفتمین دوره‌ی بازی‌های آسیایی که در سال ۱۳۵۳ در تهران برگزار شد، است. او که سابقه‌ی حضور در مسابقات جهانی متعددی را نیز در کارنامه‌ی خود دارد، در رقابت‌های نوجوانان در بلگراد موفق به کسب مدال برنز برای ایران شد.
خانم ولی اوغلی علاوه بر شنا، به ورزش‌های دیگری از جمله تنیس روی میز و اسکی هم پرداخته است. این شناگر پیشکسوت که پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۳ از سوی شورای انقلاب فرهنگی، با حکم اخراج و محرومیت از تحصیل در دانشگاه مواجه شده است، پس از افزایش فشارها و صدور قرار تعقیب مجبور به ترک کشور شد. وی که در آخرین سال‌های حضورش در ایران، به عنوان مربی شنا و طرق دیگر، تلاش‌های شایانی در جهت حفظ این رشته‌ی ورزشی برای زنان ایرانی داشته است، در حال حاضر ساکن کشور امریکا و کارشناس مسائل ورزشی است.
خط صلح در گفتگو با تونیا ولی اوغلی نظر ایشان را در رابطه با شرایط ورزش زنان ایران پیش و پس از انقلاب جویا شده است.
به نظر شما ورزش زنان در ایرانِ پس از انقلاب، چه سرنوشتی پیدا کرده است؟ هم‌چنین با توجه به محدودیت‌های موجود، زنان ایران از حضور در چه رشته‌هایی (در سطح حرفه‌ای) محروم هستند و این محرومیت‌ها به چه نحوی است؟
متاسفانه ورزش پس از انقلاب، شکل جنسیتی به خود گرفت. از همان روزهایی هم که از حضور مختلط ما در استخرهای شنا جلوگیری کردند، متوجه این مسئله شده بودیم. تفکیک جنسیتی علاوه بر این‌که باعث شد جامعه‌ی ورزشی ایران به دو نیم تقسیم شود، از همان روزهای اول باعث ایجاد ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها در بسیاری از رشته‌ها برای زنان شد. در نظر داشته باشید که از سه ورزش اصلی و مادر، یعنی شنا، دومیدانی و ژیمناستیک، زنان به علت محدودیت‌های مربوط به پوشش، امکان شرکت در مسابقات بین المللی را ندارند و به همین علت به این رشته‌های ورزشی رسیدگی نشده است. مثلاً در رابطه با شنا -که رشته‌ی خود بنده هم بود-، اگر همین امروز لباسی برای شناگران زن ایرانی طراحی شود که آن لباس، به تایید فدراسیون جهانی هم برسد و دختران ما با تمام مشکلاتی که آن لباس‌ها برایشان ایجاد می‌کند، بتوانند بالاخره در مسابقات مختلفی که در سالن‌های مختلط برگزار می‌شود، شرکت کنند، در رقابت با حریفان خود موفق نخواهند بود. چرا که نه سهمیه و رکوردی دارند و نه از نظر سطح و توانمندی برای رقابت با سایر حریفانشان به حد لازم رشد کرده‌اند. علت این مسئله هم چیزی جز عدم رسیدگی‌های لازم نیست.
بنابراین وقتی ما از ورزش زنان در ایران صحبت می‌کنیم باید تمامی مسائل خرد و کلان بسیاری را در نظر بگیریم. در مورد صحبت‌های اخیری که در رابطه با تحریم مسابقات جهانی شده است هم باید پرسید کدام رشته‎ی ورزشی، کدام تحریم، کدام مسابقات، کدام تیم زنان و کدام پیشرفت؟!
فکر می‌کنید مثلاً اگر این محدودیت‌ها نبود، شنا که رشته‌ی تخصصی شماست، الان چه جایگاهی در بین زنان ایران داشت؟
پس از انقلاب و در تابستان ۵۸، تنها رشته‌ای که مسابقات قهرمانی کشور آن برگزار و زنان هم به طور جداگانه مسابقات خودشان را برگزار کردند، رشته‌ی شنا بود. این در حالی‌ بود که به دلیل وضعیتی که دوران انقلاب وجود داشت منجمله اعتصابات و وقایع ۱۷ شهریور، چندین مسابقه‌ی بین المللی در رشته‌هایی مثل بسکتبال، تنیس روی میز و کشتی برگزار نشد. دلیل هم عدم حضور تیم‌های سایر کشورها و یا لغو شدن مسابقات از سوی خود فدراسیون‌ها در ایران بود.
ما تا سال‌ها از طریق آموزش شنا و غریق نجات، فعالیت کردیم که نگذاریم این رشته نابود شود و پایه‌های این رشته برای نسل‌های بعد و برای دختران دیگری که به آن علاقه داشتند و حتی خواهران خودم، باقی بماند. در حال حاضر در کشورهای دیگر  اهمیت شنا بلد بودن در حد سواد خواندن و نوشتن است و این در حالی‌ست که در ایران بسیاری از زنان حتی تنشان هم به آب نخورده است.
از دید من، ایران در طول حدود ۳۸ سالی که از انقلاب می‌گذرد، هیچ راهی را برای زنان در جامعه‌ی ورزشی باز نکرده است. باید در نظر داشت که در این مدت رشته‌های بسیاری به ورزش در سطح دنیا اضافه شده است. اما این طور نبوده که ایران روی رشته‌ی جدید یا خاصی سرمایه گذاری و زنان را برای شرکت در آن، تشویق کرده باشد. دختران جوان، خودشان به سمت هر رشته‌ای که تمایل داشتند و مثلاً با توجه به این‌که آن رشته در بخش مردان فعال بوده، جذب شدند. بعد هم در همان رشته، به همت خودشان و نه رسیدگی‌های مسئولین، موفقیتی کسب کردند و البته با قبول استفاده از پوشش مناسب توانستند به فعالیتشان ادامه دهند. بر این اساس به مرور زمان راهشان بازتر شده و در واقع خودشان فضایی را ایجاد کردند که حکومت ایران هم به آن رشته بپردازد.
ما خیلی تلاش کردیم که رشته‌ی شنا حذف نشود ولی متاسفانه سطح آموزش شنا در جامعه بسیار پایین است و طبق آمار خیلی از افراد، و خصوصاً زنان در ایران، شنا بلد نیستند. در این رابطه چندین فاجعه هم داشتیم؛ از جمله غرق شدن دانش آموزان دختر سوار بر قایق در پارک ملت، غرق شدن قهرمان ملی کانو سواری در سد کرج و یا غرق شدن قهرمان ملی قایقرانی در مرداب انزلی. البته درست است که این‌ها می‌تواند اتفاق باشد و ممکن است در جای دیگری از جهان هم رخ دهد اما قطعاً از پایین بودن سطح شنای آن جامعه و کمبود نجات غریق هم می‌توان گفت.
طی سال‌های اخیر زنان ورزشکار ایرانی در بسیاری از رشته‌ها در سطح آسیا و یا در مقایسه با سایر کشورهای اسلامی، علی‌رغم تمامی محدودیت‌ها توانسته‌اند موفق باشند. علت این مسئله از دید شما چیست؟
اگر بخواهیم معیارمان از موفقیت زنان در ورزش، فقط مدال آوری در سطح بین المللی و یا گرفتن سهمیه‌ی المپیک باشد، باید بگوییم که زنان ورزشکار ایرانی موفق عمل کرده‌اند. خانم‌های ما توانسته‌اند در المپیک ۲۰۱۲  لندن ۸ سهمیه، و در المپیک ۲۰۱۶ ریو ۹ سهمیه کسب کنند. در این رابطه باید بگوییم دو میدانی ما خوب است چرا که خانم لیلا رجبی در دو المپیک شرکت داشته و مدال طلای آسیایی را هم از آن خود کرده است. با این حال از نظر من بررسی ورزش زنان به این صورت کار درستی نیست. باید به میزان رشد ورزش یک کشور، از پایه نگاه کرد. توجه به میزان و معدل فعالیت و تحرک بدنی افراد در عرصه‌ی ورزشی، این‌که چقدر ورزش همگانی در جامعه جا افتاده است، امری مهم است و علاوه بر آن باید دید که چقدر به ورزش بها داده می‌شود و به آن بودجه اختصاص می‌یابد. اگر ما به این مسائل توجه کنیم و این معدل بالا باشد، خود به خود استعدادیابی در رشته‌های مختلف ورزشی بیش‌تر و راحت‌تر، و در نتیجه شاهد رشد بیش‌تری خواهیم بود. در ادامه هم در بخش ورزش حرفه‌ای و قهرمانی، همین استعدادها مثل ماهیان طلایی صید می‌شوند.
اساساً در ورزش قهرمانی، این وظیفه‌ی فدراسیون‌های ورزشی است که با در اختیار گذاشتن امکانات و مربی، ورزشکاران را رشد داده و برای مسابقات آماده کند. اما متاسفانه چنین روندی در ایران در بسیاری از رشته‌ها صورت نگرفته است. وقتی مصاحبه‌های خانم الهه احمدی را -که در رشته‌ی تیراندازی و در المپیک لندن نفر پنجم شده است-، می‌خوانیم، متوجه می‌شویم که پدرش شرایط را برایش فراهم می‌کرده و خانم احمدی همراه با پدر خود تمریناتش را انجام داده است. هم‌چنین در بیش‌تر رشته‌های رزمی اگر به زندگینامه‌ی اکثر زنانی که به مقامی رسیده‌اند، نگاه کنیم، می‌بینیم که مثلاً برادرشان قهرمان همان رشته هستند و از طریق او تمرین داده شده و رشد کرده‌اند. در مورد مشخص دیگری، خانم ندا شهسواری را داریم که در رشته‌ی تنیس روی میز خودش برای حضور در المپیک سهمیه گرفت و رده‌اش را در مسابقات جهانی به خوبی بالا کشید. بخشی از تمرینات این خانم خارج از تمرینات فدراسیون و در بخش خصوصی و زیر نظر مربی خصوصی انجام شده است. حتی خانم لیلا رجبی که سطح بسیار بالایی دارد و جزو افتخارات دومیدانی ایران است، اصالتاً اهل کشور بلاروس است و نقطه‌ی اوج قهرمانی ایشان مربوط به سال‌های قبل از ورودش به ایران و زمانی است که قهرمان دانشجویان جهان شد. در نتیجه طلای خانم رجبی را نمی‌توان به حساب پیشرفت ورزش دومیدانی در ایران گذاشت. در جایی می‌توان گفت که دومیدانی در ایران خوب کار می‌کند که نفر دوم و سوم رشته‌ی پرتاب وزنه در ایران، فاصله‌ی زیادی با ایشان نداشته باشد. اساساً باید دید که کدام شهرستان‌ها در این رشته فعال هستند و دونده دارند چرا که ورزش قهرمانی، ورزشی رقابتی است اما ما قهرمان‌های بی رقیب داریم. در نتیجه این موارد را که مربوط به تک ستاره‌ها می‌شود، نمی‌شود به پای فدراسیون‌های ورزشی در ایران گذاشت و کار اصلی قهرمان سازی، در پشت صحنه و در سال‌های قبل صورت گرفته است.
یعنی شما معتقد هستید که این افراد استثنا هستند و ورزش زنان در ایرانِ پس از انقلاب، پیشرفت کمی و کیفی چندانی نداشته است؟
بگذارید مثالی در رابطه با خودم برایتان بزنم. من در سال ۵۳ و ۵۵ رکوردی زدم که آن رکورد تا بیست و خرده‌ای سال شکسته نمی‌شود. این مسئله دلیل بر این نیست که من خیلی عالی بودم، بلکه به معنی آن است که در این رشته‌ی ورزشی چقدر ضعف وجود دارد؛ تا جایی که هیچ شناگر دیگری نمی‌تواند رشد کرده و به آن رکورد برسد.
همان طور که اشاره کردم، ما در کشور معمولاً قهرمان‌های بی رقیب داریم و نفر دوم رشته‌های ورزشی مختلف زنان، فاصله‌ی زیادی با نفر اول همان رشته دارد. این مسئله نشان دهنده‌ی ضعف در مواردی مثل کمیت یا تعداد ورزشکاران و امکانات است. البته شاید بگویید که در حال حاضر نسبت به مثلاً ۴۰ سال قبل تعداد ورزشکاران زن بیش‌تر شده است. من این افزایش تعداد را می‌پذیرم اما از آن‌جا که جمعیت کشور از ۳۵ میلیون نفر به نزدیک ۸۰ میلیون رسیده است، این مقایسه را درست نمی‌دانم. هم‌چنین در آن زمان کلاً در ۱۶ رشته‌ی ورزشی مسابقاتِ در حد آسیایی وجود داشت که ما(اگر اشتباه نکنم) در ۸ رشته از آن شرکت داشتیم ولی در حال حاضر تعداد رشته‌ها و مسابقاتی که وجود دارد، آن‌قدر مختلف و زیاد است که اصلاً قابل شمارش نیست. ضمن این‌که انقلاب اطلاعات در جهان را هم نباید فراموش کرد. این انقلاب اطلاعات باعث شده است تا اطلاعات مربوط به هر ورزش جدیدی، به راحتی از طریق اینترنت به علاقه مندان آن در ایران منتقل شود. حتی در طی این سال‌ها، تعداد ورزش دوستان هم بیش‌تر شده است. علاوه بر این موارد، در آن زمان، ورزش یک شغل محسوب نمی‌شد و ورزشکاران با مشقت و در اوقات فراغتشان ورزش می‌کردند و مجبور بودند برای تامین درآمدهای زندگی‌شان شغل دیگری داشته باشند.
در واقع حرف من این است که علی‌رغم رشد همه‌جانبه‌ی ورزش در سطح جهان و سابقه‌ی جامعه‌ی ورزشی زنان در ایران پیش از انقلاب، کمیت و کیفیت ورزش در ایران رشد چندانی نداشته است و جمهوری اسلامی هیچ بهایی به زنان ورزشکار نداده است.
به نظر شما دلیل این بها ندادن‌ها که مانع پیشرفت ورزش زنان شده، چه بوده؟
سیاست جمهوری اسلامی در زمینه‌ی ورزش زنان در طی سال‌های پس از انقلاب تغییراتی هم داشته است. در دو دهه‌ی اول، سیاست به این نحو بود که به ورزش قهرمانی هیچ بهایی نمی‌دانند، در المپیک‌ها شرکت نمی‌کردند و فقط می‌گفتند ما می‌خواهیم اسلام را صادر کنیم. اما از دهه‌ی ۷۰ شمسی به بعد که برای اولین بار پس از انقلاب، زنان در المپیک حضور داشتند، سیاست خود را تغییر دادند. در این بازی‌ها، یک زن تیرانداز را به عنوان پرچمدار کاروان ایران انتخاب کردند. دلیلی که در این خصوص مطرح شد این بود که “می‌خواهیم به دنیا نشان دهیم، جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی اسلامی است” و در واقع از حجاب زن و روسری او، تحت عنوان پرچم اسلام یاد کردند. حتی در همین المپیک ریو که کیمیا علیزاده، برای اولین بار در تاریخ، برای ورزش زنان ایران در سطح المپیک مدال کسب کرد، مسئولان -اعم از آقای روحانی-، مطرح کردند که “حضور با حجابِ شما برای ما از مدالی که کسب کرده‌اید و به خانه می‌آورید هم ارزشمندتر است”. این‌ها همه نشان دهنده‌ی استفاده‌ی تبلیغاتی از ورزشکاران زن است. این مسئله چندان در مورد مردان صادق نیست. به هر حال هر قدر هم که بخواهند از یک ورزشکار مرد در این خصوص استفاده‌ی تبلیغاتی کنند و یا حتی خودش مذهبی باشد، هنگام شرکت در چنین میادینی و یا پس از کسب مدال و بالا رفتن از سکو، نمی‌تواند چهره‌ای مذهبی داشته باشد و چهره‌اش ورزشی است.
خانم ولی اوغلی، آینده‌ی ورزش زنان در ایران را چطور پیش بینی می‌کنید؟
به نظر من روند همه چیز رو به جلو و مثبت است و علت آن را هم جوان بودن جامعه‌ی ایران می‌دانم. امروزه و در دنیای ارتباطات، شما نمی‌توانید جوان ایرانی را در زمینه‌ی خواسته‌ها و آرزوهایی که پیش‌رو دارد، محدود نگه دارید و جلوی پروازش را بگیرید. بر همین اساس است که می‌بینیم در عرصه‌های مختلف -که بسیاری از رشته‌های ورزشی را هم شامل می‌شود-، نسل جوان بنا به خاصیت پرشور و نشاط و کنجکاوانه‌ای که دارد و قصد دارد خودش را به جهان بشناساند، به حرکت خودش ادامه می‌دهد. عملاً نحوه‌ی برخورد با هرچه جمهوری اسلامی ممنوع اعلام می‌کند به همین شکل است. مثلاً چندی پیش رهبر جمهوری اسلامی رسماً دوچرخه سواری زنان در کنار  نامحرم را حرام اعلام کرد اما جوانان ایران، و به خصوص دخترها، با بی اعتنایی نسبت به آن، از آزادی‌های فردی و اجتماعی خودشان صحبت کردند و گفتند که ما در این جامعه زندگی می‌کنیم و دوچرخه نیاز ما برای رفت و آمد و سلامتی است و هم‌چنان سوار دوچرخه هم می‌شوند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر