محمود بهشتی لنگرودی دبیرکل پیشین و سخنگوی فعلی کانون صنفی معلمان ایران با انتشار نامهای در زندان اعلام اعتصاب غذا کرد.
شما میتوانید نامهای این زندانی را در زیر مطالعه فرمایید:
اینجانب محمود بهشتی لنگرودی، دبیرکل پیشین و سخنگوی فعلی کانون صنفی معلمان ایران در اعتراض به احکام ظالمانهای که توسط قضات دادگاههای انقلاب، آقایان صلواتی و مقیسه برایم صادر گردیده و مجموعاً بنده را به ۱۴ سال حبس محکوم کردهاند. از روز چهارشنبه اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ تا زمان توقف اجرای حکم و برگزاری دادگاه علنی و قانونی مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی دست به اعتصاب غذا خواهم زد و به جز آب، چای، قند و نمک چیز دیگری نخواهم خورد. لازم به ذکر است مسولیت هر اتفاق ناگواری که طی مدت اعتصاب غذا و یا پس از آن برایم پیش آید، متوجه تمام کسانی خواهد بود که در برابر تظلم خواهی اینجانب سکوت یا بیاعتنایی کنند.
چرا به چهارده سال حبس محکوم شدم؟
پرده اول:
انقلاب پیروز شد و پس از آن جنگ هشت ساله و فقر و نداری و خزانه خالی و تحمل و صبوری و همراهی قشری قانع که انقلاب را از خودشان میدانستند ومسوولان را هم.
چرا به چهارده سال حبس محکوم شدم؟
پرده اول:
انقلاب پیروز شد و پس از آن جنگ هشت ساله و فقر و نداری و خزانه خالی و تحمل و صبوری و همراهی قشری قانع که انقلاب را از خودشان میدانستند ومسوولان را هم.
پرده دوم:
جنگ به پایان رسید و دوران سازندگی آغاز شد و مسوولان شروع به تقسیم غنایم کردند و سهم خواهیها باعث بروز تبعیضهای آشکار و گسترده و حقوقهایی که هیچ تناسبی با تورم رو به افزایش نداشت و آغاز تدریجی زمزمهها و اعتراضات.
جنگ به پایان رسید و دوران سازندگی آغاز شد و مسوولان شروع به تقسیم غنایم کردند و سهم خواهیها باعث بروز تبعیضهای آشکار و گسترده و حقوقهایی که هیچ تناسبی با تورم رو به افزایش نداشت و آغاز تدریجی زمزمهها و اعتراضات.
پرده سوم:
دوران اصلاحات آغاز گردید و با باز شدن نسبی فضای کشور معلمان صاحب تشکلهای مجوز داری با نام کانونهای صنفی شدند، کانونهایی که از همان ابتدای شروع فعالیت با موج رو به افزایش مطالبات و اعتراضات فرهنگیان مواجه بودند که حاصل آن برگزاری تجمعات و تحصن در سراسر کشور بود. نهایتا پس از بازداشت اینجانب به عنوان دبیرکل کانون صنفی معلمان و همچنین سخنگوی همین تشکل، پرونده ما به دادگاه انقلاب ارسال و پس از مدتی پرونده مذکور مختومه و برایمان منع تعقیب صادر گردید. دولت اصلاحات نیز با تشکیل کمیتههای تحقیق به بررسی مشکلات معلمان پرداخت و در نهایت با وعده تنظیم لایحه مدیریت خدمات کشوری، فرهنیگیان و سایر کارمندان معترض به تبعیض را به اصلاح امور امیدوار نمود.
دوران اصلاحات آغاز گردید و با باز شدن نسبی فضای کشور معلمان صاحب تشکلهای مجوز داری با نام کانونهای صنفی شدند، کانونهایی که از همان ابتدای شروع فعالیت با موج رو به افزایش مطالبات و اعتراضات فرهنگیان مواجه بودند که حاصل آن برگزاری تجمعات و تحصن در سراسر کشور بود. نهایتا پس از بازداشت اینجانب به عنوان دبیرکل کانون صنفی معلمان و همچنین سخنگوی همین تشکل، پرونده ما به دادگاه انقلاب ارسال و پس از مدتی پرونده مذکور مختومه و برایمان منع تعقیب صادر گردید. دولت اصلاحات نیز با تشکیل کمیتههای تحقیق به بررسی مشکلات معلمان پرداخت و در نهایت با وعده تنظیم لایحه مدیریت خدمات کشوری، فرهنیگیان و سایر کارمندان معترض به تبعیض را به اصلاح امور امیدوار نمود.
پرده چهارم
عمر دولت اصلاحات که در آخرین سال مدیریت خود لایحه مذکور را به مجلس تقدیم کرده بود به پایان رسید و دولت تاریخی احمدینژاد روی کار آمد و در اقدامی شگفت انگیز تقاضای استرداد لایحه مدیریت خدمات کشوری را به مجلس ارایه داد. این امر فرهنگیانی را که پس از سالها انتظار به این لایحه دل خوش کرده بودند به خشم آورد و تجمعات گستردهای مقابل مجلس شورای اسلامی شکل گرفت و تجمع کنندگان خواهان تسریع و اجرای بیقید و شرط لایحه مذکور شدند. اما این تجمعات مسالمت آمیز و بدون حاشیه با دخالت نیروهای سرکوبگر در روز ۲۳ اسفند ۸۵ به خشونت کشیده شد و تعداد بیشماری از فعالان سراسر کشور به حبسهای کوتاه وطولانی مدت، اخراج، تبعید و انفصال از خدمت محکوم شدند. که بنده هم به ۴ سال حبس تعلیقی محکوم شدم.
عمر دولت اصلاحات که در آخرین سال مدیریت خود لایحه مذکور را به مجلس تقدیم کرده بود به پایان رسید و دولت تاریخی احمدینژاد روی کار آمد و در اقدامی شگفت انگیز تقاضای استرداد لایحه مدیریت خدمات کشوری را به مجلس ارایه داد. این امر فرهنگیانی را که پس از سالها انتظار به این لایحه دل خوش کرده بودند به خشم آورد و تجمعات گستردهای مقابل مجلس شورای اسلامی شکل گرفت و تجمع کنندگان خواهان تسریع و اجرای بیقید و شرط لایحه مذکور شدند. اما این تجمعات مسالمت آمیز و بدون حاشیه با دخالت نیروهای سرکوبگر در روز ۲۳ اسفند ۸۵ به خشونت کشیده شد و تعداد بیشماری از فعالان سراسر کشور به حبسهای کوتاه وطولانی مدت، اخراج، تبعید و انفصال از خدمت محکوم شدند. که بنده هم به ۴ سال حبس تعلیقی محکوم شدم.
پرده پنجم:
زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ فرا رسید. بسیاری از فرهنگیان یه ویژه فعالان صنفی و مدنی با دیدگاه مطالبه محور از کاندیداها خواستند که برنامههای خودشان را در رابطه با آموزش و پرورش ارایه نمایند تا با توجه به برنامههای ارایه شده نسبت به حمایت یا عدم حمایت از کاندیداها تصمیمی مقتضی اتخاذ کنند. در میان چهار کاندیدای ریاست جمهوری تنها احمدینژاد بود که تشکلها را به رسمیت نشناخت و از ارایه برنامه خودداری کرد و سایر کاندیداها با ارایه برنامه و تعهد به اجرای آنها خود را در معرض انتخاب تشکلها قرار دادند. حاصل این رایزنیها توافق تشکلها بر روی کاندیداهای رقیب و نفی دوران سیاه دولت احمدینژاد بود.
اما پس از شمارش آرا و اعلام نتایج و حوادثی که پس از آن رقم خورد دولت مدعی مهرورزی انتقام گیری را آغاز و دست نیروهای تحت امر خود را برای سرکوب مخالفان بازگذاشت. در نتیجه موج جدیدی از دستگیریها و پرونده سازیها آغاز و درکنار سایر دوستان اینجانب مجددا با رای قاضی صلواتی در دادگاه چند دقیقهای به ۵ سال حبس تعزیزی محکوم گردیدم و این در حالی بود که هیج مستند محکمه پسندی برای صدور چنین حکمی وجود نداشت.
پرده ششم:
عمر دولت دوم احمدینژاد نیز به پایان رسید و با همت آرای رای دهندگان دولت روحانی روی کار آمد. انتخابات سال ۹۲ که با فعال شدن فضای مجازی از جمله وایبر و تلگرام همراه بود، به باز شدن نسبی فضا به ویژه برای فرهنگیان که آتش زیر خاکستر بودند کمک موثری کرد و معلمان به برکت گروههای تلگرامی فعالیتهای گستردهای را آغاز کردند وگروههای ۱۰۰ و ۲۰۰ نفره مجازی در سراسر کشور شکل گرفت که حاصل اتحاد آنها برگزاری تحصنها و تجمعات خود جوش و بدون رهبریت خاص در سراسر کشور بود. این تحصنها و تجمعات که در میانه راه با حمایت وهدایت کانونهای صنفی معلمان سر و سامان یافته و عمدتا به تجمعات سکوت شهرت پیداکرده بود نه تنها مورد اعتراض دولت واقع نشد بلکه شخص رییس جمهور، بعضی از اعضای کابینه و وزارت کشور و حتی برخی نمایندگان شاخص مجلس خصوصا در هیات رییسه، حق اعتراض معلمان را به رسمیت شناختند و قانونی بودن تجمعات مذکور را تایید کردند. اما با ورود و دخالت بخشی از سپاه به موضوع معلمان بار دیگر موج دستگیریها آغاز و تعدادی از فعالان کانون از جمله اینجانب بازداشت و روانه زندان شدیم و پس از مدتی پروندهها به دادگاه انقلاب ارسال گردید و اینجانب این بار با رای قاضی مقیسه به ۵ سال حبس محکوم شدم که این رای هنوز در دادگاه تجدید نظر تایید نگردیده است.
درنتیجه مجموع احکام اینجانب محمود بهشتی لنگرودی معلم بازنشسته آموزش و پرورش و از اعضای با سابقه کانون صنفی معلمان در کشوری که ادعا شده بود آزادترین کشور جهان است به ۱۴ سال رسید.
زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ فرا رسید. بسیاری از فرهنگیان یه ویژه فعالان صنفی و مدنی با دیدگاه مطالبه محور از کاندیداها خواستند که برنامههای خودشان را در رابطه با آموزش و پرورش ارایه نمایند تا با توجه به برنامههای ارایه شده نسبت به حمایت یا عدم حمایت از کاندیداها تصمیمی مقتضی اتخاذ کنند. در میان چهار کاندیدای ریاست جمهوری تنها احمدینژاد بود که تشکلها را به رسمیت نشناخت و از ارایه برنامه خودداری کرد و سایر کاندیداها با ارایه برنامه و تعهد به اجرای آنها خود را در معرض انتخاب تشکلها قرار دادند. حاصل این رایزنیها توافق تشکلها بر روی کاندیداهای رقیب و نفی دوران سیاه دولت احمدینژاد بود.
اما پس از شمارش آرا و اعلام نتایج و حوادثی که پس از آن رقم خورد دولت مدعی مهرورزی انتقام گیری را آغاز و دست نیروهای تحت امر خود را برای سرکوب مخالفان بازگذاشت. در نتیجه موج جدیدی از دستگیریها و پرونده سازیها آغاز و درکنار سایر دوستان اینجانب مجددا با رای قاضی صلواتی در دادگاه چند دقیقهای به ۵ سال حبس تعزیزی محکوم گردیدم و این در حالی بود که هیج مستند محکمه پسندی برای صدور چنین حکمی وجود نداشت.
پرده ششم:
عمر دولت دوم احمدینژاد نیز به پایان رسید و با همت آرای رای دهندگان دولت روحانی روی کار آمد. انتخابات سال ۹۲ که با فعال شدن فضای مجازی از جمله وایبر و تلگرام همراه بود، به باز شدن نسبی فضا به ویژه برای فرهنگیان که آتش زیر خاکستر بودند کمک موثری کرد و معلمان به برکت گروههای تلگرامی فعالیتهای گستردهای را آغاز کردند وگروههای ۱۰۰ و ۲۰۰ نفره مجازی در سراسر کشور شکل گرفت که حاصل اتحاد آنها برگزاری تحصنها و تجمعات خود جوش و بدون رهبریت خاص در سراسر کشور بود. این تحصنها و تجمعات که در میانه راه با حمایت وهدایت کانونهای صنفی معلمان سر و سامان یافته و عمدتا به تجمعات سکوت شهرت پیداکرده بود نه تنها مورد اعتراض دولت واقع نشد بلکه شخص رییس جمهور، بعضی از اعضای کابینه و وزارت کشور و حتی برخی نمایندگان شاخص مجلس خصوصا در هیات رییسه، حق اعتراض معلمان را به رسمیت شناختند و قانونی بودن تجمعات مذکور را تایید کردند. اما با ورود و دخالت بخشی از سپاه به موضوع معلمان بار دیگر موج دستگیریها آغاز و تعدادی از فعالان کانون از جمله اینجانب بازداشت و روانه زندان شدیم و پس از مدتی پروندهها به دادگاه انقلاب ارسال گردید و اینجانب این بار با رای قاضی مقیسه به ۵ سال حبس محکوم شدم که این رای هنوز در دادگاه تجدید نظر تایید نگردیده است.
درنتیجه مجموع احکام اینجانب محمود بهشتی لنگرودی معلم بازنشسته آموزش و پرورش و از اعضای با سابقه کانون صنفی معلمان در کشوری که ادعا شده بود آزادترین کشور جهان است به ۱۴ سال رسید.
چرا اعتصاب غذا میکنم؟
گاندی میگوید: اگر ما نمیتوانیم بصورت مردان و زنان آزاد زندگی کنیم باید از مردن خود شادمان باشیم. (همه مردم برابرند ص ۲۵۵)
اگر چه اینجانب مطابق قوانین جاری کشور بویژه اصل ۲۷ قانون اساسی هیچ یک از فعالیتهای صنفی خود را جرم قلمداد نمیکنم اما بفرض احتمال مجرمیت مطابق اصل۱۶۸ قانون اساسی جرایمی این چنین که با انگیزههای خیر خواهانه انجام میشود میبایست در دادگاههای عادی-علنی و با حضور هییت منصفه مورد بررسی قرار گیرد که متاسفانه به دلیل تعلل مسئولین و بلاتکلیفی این اصل مترقی قانون اساسی، بیش از ۳۷ سال است که دادگاههای انقلاب به صورت غیرعلنی و غیر قانونی به بررسی این پروندهها میپردازند و به واسطه احکام ظالمانه آنها انسانهای بیگناه زیادی به بند کشیده شده و یا در انتظار روانه شدن به زندانها هستند. و اینجانب همانگونه که شرح دادهام در ۳ حکم مجزا در همین دادگاههای غیرعلنی به ۱۴ سال حبس محکوم گردیدهام. لذا از آنجا که اعتراض را حق مسلم خود میدانم و گفنگوها و رایزنیها را بیحاصل، پیشاپیش از خانواده خود به ویژه همسر گرامیم که بیشترین آسیبها را در صورت اعتصاب غذایم تحمل خواهد کرد صمیمانه عذر میخواهم، همچنین از اقوام و دوستان و سایر عزیزانی که با شنیدن خبر اعتصاب غذای مجدد من آزرده و رنجیده میگردند پوزش میخواهم.
به امید روزی که،
دوباره نغمه آزادی را
مرغان خوش نوا
برخاسته از خاکستر ققنوسهای شب ستیز
فریاد خواهند کرد
و سوگ سیاوشان
ما را
به فردایی پرغرور
وصبحی روشن
ازپس این شام تیره
رهنمون خواهد بود.
گاندی میگوید: اگر ما نمیتوانیم بصورت مردان و زنان آزاد زندگی کنیم باید از مردن خود شادمان باشیم. (همه مردم برابرند ص ۲۵۵)
اگر چه اینجانب مطابق قوانین جاری کشور بویژه اصل ۲۷ قانون اساسی هیچ یک از فعالیتهای صنفی خود را جرم قلمداد نمیکنم اما بفرض احتمال مجرمیت مطابق اصل۱۶۸ قانون اساسی جرایمی این چنین که با انگیزههای خیر خواهانه انجام میشود میبایست در دادگاههای عادی-علنی و با حضور هییت منصفه مورد بررسی قرار گیرد که متاسفانه به دلیل تعلل مسئولین و بلاتکلیفی این اصل مترقی قانون اساسی، بیش از ۳۷ سال است که دادگاههای انقلاب به صورت غیرعلنی و غیر قانونی به بررسی این پروندهها میپردازند و به واسطه احکام ظالمانه آنها انسانهای بیگناه زیادی به بند کشیده شده و یا در انتظار روانه شدن به زندانها هستند. و اینجانب همانگونه که شرح دادهام در ۳ حکم مجزا در همین دادگاههای غیرعلنی به ۱۴ سال حبس محکوم گردیدهام. لذا از آنجا که اعتراض را حق مسلم خود میدانم و گفنگوها و رایزنیها را بیحاصل، پیشاپیش از خانواده خود به ویژه همسر گرامیم که بیشترین آسیبها را در صورت اعتصاب غذایم تحمل خواهد کرد صمیمانه عذر میخواهم، همچنین از اقوام و دوستان و سایر عزیزانی که با شنیدن خبر اعتصاب غذای مجدد من آزرده و رنجیده میگردند پوزش میخواهم.
به امید روزی که،
دوباره نغمه آزادی را
مرغان خوش نوا
برخاسته از خاکستر ققنوسهای شب ستیز
فریاد خواهند کرد
و سوگ سیاوشان
ما را
به فردایی پرغرور
وصبحی روشن
ازپس این شام تیره
رهنمون خواهد بود.
والسلام
محمود بهشتی لنگرودی
۱۳۹۵/۰۱/۳۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر