۱۳۹۵ فروردین ۲۰, جمعه

اطلاعیه کانون صنفی معلمان ایران در ارتباط با فداکاری دو معلم در سیستان و بلوچستان

کانون صنفی معلمان ایران در اطلاعیه‌ای درباره‌ی فداکاری دو معلم در سیستان و بلوچستان، از تمامی جامعه آموزش و پرورش، به ویژه مسئولان وزارت آموزش و پرورش خواسته است که نگذارند بازماندگان این معلم در زیر آوار مشکلات ناشی از فقدان همسر و پدرشان حبس شوند و از حداقل شرایط برای یک زندگی مطلوب محروم بمانند. حمیدرضا گنگو زهی با مرگ خود به تعدادی از کودکان این سرزمین زندگی دوباره بخشید، ما شرایط یک زندگی ارزشمند را از فرزندانش دریغ نکنیم.
به گزارش کلمه، در این اطلاعیه با تشبیه وضعیت حادثه دلخراش مدرسه در این استان و جان باختن معلم این مدرسه آمده است: واقعیت آن است که آموزش و پرورش کشور خود آواری است که بر سر دانش آموزان می ریزد و به جای حفاظت از آنان در برابر تند باد حوادث، خلاقیت و نوجویی را در وجود آنان می‌کشد و معلمانی که در مقابل این کار می‌ایستند، قربانی می‌کند. دو فرزند حمید رضا گنگوزهی اکنون پدر خود را از دست داده‌‌اند و در یک منطقه‌ی محروم معلوم نیست چه کسی حامی و پشتیبان آنان به جای پدر خواهد بود و از این پس چه سرنوشتی برای آنان رقم خواهد خورد.
در بخشی از این اطلاعیه با اشاره به رسول بداقی، معلمی که سال هاست بدون مرخصی در زندان به سر می برد، تصریح شده است: دخترکان رسول بداقی نیز شش سال است از گرمای وجود پدر در خانه حتی برای لحظه‌ای محرومند. آیا رسول جز این می‌خواهد که دیوار مدرسه ای بر سر دانش آموزی آوار نشود؟ دخترکان شین آباد در آتش بی عدالتی نسوزند؟ معلمان به جای اندیشیدن به مشکلات شغل دوم و سوم به بهبود کیفیت آموزش خود بیندیشند؟
متن این اطلاعیه را که در پایگاه اطلاع‌رسانی حقوق معلم و کارگر منتشر شده، با هم می‌خوانیم:
بار دیگر حادثه‌ای تلخ و مصیبت‌بار گوشه‌ای از وضعیت اسفناک مدارس و آموزش و پرورش کشور را برجسته نمود. بار دیگر معلمی برای حفظ جان و سلامت دانش‌آموزانش، جان خود را فدا نمود. در کنار ارج‌گذاری بر فداکاری حمید رضا گنگو زهی ریگی، معلم جوانی که خود صاحب دو فرزند است و عبدالریوف شهنوازی، دیگر معلمی که در اثر این حادثه دچار شکستگی پا شده است، پرسش های بی شماری ذهن هر انسانی را به خود مشغول می دارد.
بودجه‌ی چهار هزار میلیاردی که چند سال پیش برای بازسازی مدارس، تصویب شد، آیا به طور کامل تامین اعتبار شد؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه جذب و هزینه شد؟ اگر این مبلغ به علاوه میلیاردها تومانی که از طرف خیرین مدرسه ساز هزینه می‌شود، به درستی مدیریت و در جای خود هزینه شده است، چرا باز هم مدارس فرسوده همچنان جان درصد بالایی از دانش‌آموزان و معلمان را حتی در مرکز کشور تهدید می‌کنند؟ چه رسد به مدارس محروم روستاهای دور افتاده که صدایشان و اصلا وجودشان در زمان بروز چنین حوادثی شنیده می‌شود و اندکی به چشم می آید و البته به سرعت نیز فراموش می‌شود.
چرا در کنار آمار مثبتی که از بازسازی و نوسازی مدارس اعلام می‌شود، همچنان می‌شنویم که هنوز ۱۰۲ هزار کلاس درس در کشور از شرایط مطلوب برخوردار نیستند مثلا با بخاری‌های غیراستاندارد گرم می‌شوند؟ آیا سرمایه‌ای با ارزش‌تر از کودکان این سرزمین هم داریم؟
برخلاف تبلیغات رسمی که تنها دلیل اعتراضات معلمان را همواره به تعویق افتادن مطالبات مالی‌شان وانمود می‌کند -که البته در جای خود اعتراض بسیار دارد- در سال‌های اخیر پایین بودن کیفیت آموزش و شرایط نامناسب مدارس دولتی، از مواردی بوده که مورد توجه جامعه معلمان و به ویژه فعالان صنفی بوده است.
به نظر می رسد رابطه معلمان و آموزش و پرورش شباهت زیادی به موقعیت آن دانش آموزان و دیوار سست بنیادی دارد که فرو ریخت. ظاهرا دانش آموزان در کنار دیوار قرار گرفته بودند تا از سایه اش بهره ببرند و در پناه آن از باد شدید محفوظ بمانند. اما دیوار سست بنیاد فرو ریخت و معلمانی که خود را سپر بلای دانش آموزان نموده بودند، یکی فوت شد و دیگری از پا دچار شکستگی شد.
واقعیت آن است که آموزش و پرورش کشور خود آواری است که بر سر دانش آموزان می ریزد و به جای حفاظت از آنان در برابر تند باد حوادث، خلاقیت و نوجویی را در وجود آنان می‌کشد و معلمانی که در مقابل این کار می‌ایستند، قربانی می‌کند. دو فرزند حمید رضا گنگوزهی اکنون پدر خود را از دست داده‌‌اند و در یک منطقه‌ی محروم معلوم نیست چه کسی حامی و پشتیبان آنان به جای پدر خواهد بود و از این پس چه سرنوشتی برای آنان رقم خواهد خورد. دخترکان رسول بداقی نیز شش سال است از گرمای وجود پدر در خانه حتی برای لحظه‌ای محرومند. آیا رسول جز این می‌خواهد که دیوار مدرسه ای بر سر دانش آموزی آوار نشود؟ دخترکان شین آباد در آتش بی عدالتی نسوزند؟ معلمان به جای اندیشیدن به مشکلات شغل دوم و سوم به بهبود کیفیت آموزش خود بیندیشند؟
اما رسول نیز قربانی می شود، اخراج می شود. بدون آن که حکم دهندگان بیندیشند چه سرنوشتی برای همسر و فرزندان او رقم خواهد خورد.
کانون صنفی معلمان ایران ضمن عرض تسلیت به همسر و فرزندان و سایر اعضای خانواده این معلم فقید و ابراز مراتب سپاس خود نسبت به او و همکار فداکارمان، عبدالریوف شهنوازی، از تمامی جامعه آموزش و پرورش، به ویژه مسئولان وزارت آموزش و پرورش می خواهد، نگذارند بازماندگان این معلم در زیر آوار مشکلات ناشی از فقدان همسر و پدرشان حبس شوند و از حداقل شرایط برای یک زندگی مطلوب محروم بمانند. حمیدرضا گنگو زهی با مرگ خود به تعدادی از کودکان این سرزمین زندگی دوباره بخشید، ما شرایط یک زندگی ارزشمند را از فرزندانش دریغ نکنیم.
کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
۱۳۹۵/۱/۱۹

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر