۱۳۹۵ فروردین ۷, شنبه

مجموعه فعالان و ده سال تجربه‌ی ماندگاری و کار جمعی/ علی کلائی


dscf0853_resize

ماهنامه خط صلح - همیشه از خاکستر هر حادثه‌ی عظیمی امری زاییده می‌شود که شاید ادامه‌ی سیر تکاملی آن رویداد بزرگ است. ققنوس از خاکستر خویش زاده می‌شود؛ هر بار این ققنوس جدید شاید شکلی متفاوت به خود بگیرد اما ادامه و سیر تکاملی همان داستانی است که دیروز بوده و امروز به صورتی نوین در آمده است.
علی کلائی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
علی کلائی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
سال‌ها پیش، در روزگاری که شمع عمر دولت اصلاحات در حال خاموش شدن بود و می‌رفت که بیم و امید روزهای آغازین پس از خرداد ۷۶ به خزان یکی شدن ساختار حاکمیت و قفل شدن صددرصدی فضا بینجامد، جوانانی برخواستند و راهی را آغاز کردند که تا امروز پیموده شده است. در روزهای پایانی دولت اصلاحات که هر چه بود، با تمام ضعف‌ها و قوت‌هایش، نسلی در آن پرورش یافتند که جامعه‌ی مدنی، مدنیت و مدرنیت را آموخته و باور کرده بودند، حرکتی آغاز شد که نتیجتاً در اسفند ماه سال بد، سال بر تخت نشستن احمدی نژاد و نامیده شدن وی به عنوان رئیسِ جمهوری که هنوز ریاست او را باور نکرده بود، مجموعه‌ای با هدف فعالیت حقوق بشری و بازتاب نقض آشکار و پنهان حقوق بشر در ایران را شکل داد. مجموعه که تا امروز به فعالیت خود، علی رغم همه‌ی مصیبت‌ها و درگیری‌ها ادامه داده است و در قیاس با سایر سازمان‌ها و نهادهای غیردولتی و مدنی مستقل در ایران کاری شگفت را رقم زده است.
سال‌های زمامداری احمدی نژاد اما سال‌های آزمون برای نهادهای مدنی مستقل در ایران بود. بسیاری رسماً و با زور دگنک امنیت بانان نظام تعطیل شدند. بسیاری نیز با دیدن فضای امنیتی خود را تعطیل کردند و بسیاری دیگر هم با دیدن همین فضا کار را رها کردند و نهاد تازه متولد شده‌شان را تنها و متروک گذاشتند و به دنبال کارهایی دیگر رفتند. اما معدود نهادهای مدنی مستقل بودند که در برابر این موج ضد مدنیت که با دولت جدید جان تازه‌ای به خود گرفته بود، ایستادند و با وجود شلتاق و برخوردهای گاه و بیگاه امنیت بانان نظام ولایی بر گسترش، شفافیت و ادامه‌ی کار خود به صورت مدنی اصرار کردند.
در آن سال‌ها نهادهای حقوق بشری مستقلی در سطح ملی حضور داشتند. اما شاید از دیدگاه نگارنده سه نهاد از میان آنان برجسته جلوه کرد و حضوری پر رنگ‌تر در جامعه‌ی مدنی ایران داشت. “کانون مدافعان حقوق بشر” که کانونی از بزرگان بوده و هست اما به اعتقاد نگارنده علی‌رغم سرمایه‌ی نیروی انسانی و متخصص ارزشمند، فاقد ارتباط با زیر لایه‌های جامعه‌ی ایران بود. “کمیته گزارشگران حقوق بشر” که ابتدا کمیته‌ای دانشجویی بود و بعد با فارغ التحصیل شدن اعضای آن و بر مبنای اصل صداقت با مردم، عنوان دانشجویی خود را برداشتند، نیز نهادی حقوق بشری بود که با وجود قلت اعضای آن با تلاش فراوان خدمات بسیاری زیادی را به گسترش گفتمان حقوق بشری و نشر اخبار نقض حقوق بشر در ایران کرد و “مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” که با گسترش خود به یکی از تاثیرگذارترین نهادهای حقوق بشری در ایران (در کنار دو نهاد یاد شده و نهادهای دیگر) بدل شده بود. این سه نهاد به موازات هم، گاه رفاقت و گاه رقابت، امر بسط گفتمان حقوق بشری، نشر اخبار نقض حقوق بشر در ایران و دفاع از افرادی را که حقوقشان نقض شده بود، انجام می‌دادند.
شاهین نجفی با پوشیدن تی شرت مجموعه فعالان حمایت خود از این نهاد را ابراز می کند – ۱۳۸۹ – عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
شاهین نجفی با پوشیدن تی شرت مجموعه فعالان حمایت خود از این نهاد را ابراز می کند – ۱۳۸۹ – عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
قطعاً حضور سازمان‌ها و نهادهای دیگر و موثری چون “انجمن دفاع از حقوق زندانیان” که استاد ارجمندمان آقای عمادالدین باقی از بنیادگزاران آن بودند، کمیته‌ی پیگیری بازداشت‌های خودسرانه، کمیسیون حقوق بشر ادوار تحکیم وحدت و نهادهای دیگر حقوق بشری و مستقل در ایران فراموش نشدنی است. اما این سازمان‌ها و نهادها علی‌رغم حضور جدی در عرصه‌ی کمک به زندانیان نقض حق شده، چه سیاسی و چه غیر سیاسی، یا کاملاً و یا کم‌تر در حوزه‌ی خبر و اطلاع رسانی حضوری داشتند. همین خصلت خبر و بودن صدای بی صدایان بوده و هست که مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و کمیته گزارشگران حقوق بشر را از بقیه‌ی گروه‌ها و سازمان‌ها متمایز می‌کند.
در یک‌سال مانده به انتخابات ۸۸ و خیزش عمومی مردمی، انگار هر دو گروه مجموعه فعالان و کمیته گزارشگران به این جمع بندی رسیدند که باید شفافیت را سرلوحه‌ی کار خود کنند. پس هر دو اقدام به نشر نام‌های اعضای گروه خود در فضای مجازی کردند؛ با این جمع بندی که با انتشار اسامی فعالین و اعضای خود، هم شفافیت یک نهاد حقوق بشری را سرلوحه قرار دهند و هم از سوء استفاده‌ی افرادی به نام این دو گروه خوشنام و فراگیر جلوگیری کنند.
اما هیچ کدام، نه دوستان مجموعه فعالان حقوق بشر و نه امثال منی که در کمیته گزارشگران حقوق بشر مشغول به خدمت بودیم حتی حدس تندباد ۸۸ را نمی‌زدیم که دیو تنوره کش استبداد بیاید و با کشتار و قلع و قمع مخالفین همه‌ی فعالینی را که نامشان منتشر شده است، ببلعد.
زمانی از آقای بنی صدر می‌پرسند که آیا درست است که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد؟ و وی که اولین رئیس جمهور ایران است، می‌گوید که ما را انقلاب نخورد. ما را آقای خمینی خورد!
گروه‌های حقوق بشری و نهادهای مدنی مستقل که در تمام کوران‌های سال‌های ۸۴ تا ۸۸ مقاومت کرده بودند را می‌توان از زمره بنیانگذاران خیزش ۸۸ در ایران دانست. چه گفتمانی که در ایران در این زمینه نشر پیدا کرده بود ثمره‌ی تلاش همین جوانانی بود که شب و روز تمام قد ایستاده بودند و علی‌رغم تهدیدها و برخوردهای پراکنده و گاه و بیگاه امنیت بانان نظام ولایی، بی پا پس کشیدن به وظیفه‌ی حقوق بشری خود پایبند مانده بودند. در واقع و در نگاهی تحلیلی بخشی از آماده‌سازی بدنه‌ی اجتماعی برای خیزشی (که در بدنه‌ی عمومی در زمان آگاهانه بود اما در رهبری و نخبگان دیر آگاهانه) این‌چنین را باید ثمره و مرهون زحمات فعالین همین تشکل‌های حقوق بشر مستقل و جوانی دانست که با انتشار اخبار نقض آشکار و پنهان حقوق بشر در ایران و تبدیل شدن به صدای بی صدایان جامعه‌ای را از آن‌چه به واقع در کنه و زیرلایه‌های آن می‌گذرد، آگاه کرده بودند.
لوح ها و سکه های برندگان مسابقه ی وبلاگ نویسی مجموعه – ۱۳۷۸- عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
لوح ها و سکه های برندگان مسابقه ی وبلاگ نویسی مجموعه – ۱۳۷۸- عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
این نهادها حتی این‌قدر بر آرمان خود پافشاری کردند که برای بسط امر شفافیت در فضای اجتماعی و مدنی ابتدا از خود شروع کرده و با انتشار اسامی فعالین خود به الگویی برای عملکرد شفافت در عرصه‌ی عمومی و جامعه مدنی تبدیل شدند.
شاید لازم باشد در اینجا قدری در ارتباط با این تاثیر بیش‌تر توضیح داده شود. اگر خیزش ۸۸ را با نوع رویکرد زنده یاد هدی صابر، یکی از فرازهای تاریخی آزادی‌خواهانه و برابری و برادری طلبانه در ایران، به حساب بیاوریم که هست، در یک مدل سازی می‌توان از دو منحنی صعودی و نزولی برای این خیزش و یک نقطه‌ی اوج منحنی یاد کرد. در منحنی صعودی و در سربالایی میان فراز پیشین و فراز پیش رو، نیروهای اجتماعی، مدنی و سیاسی دموکراسی خواه، منادی حقوق بشر و برابری و برادری طلب در وضعیتی اقلیتی به لحاظ کمّی نسبت به بدنه‌ی جامعه قرار دارند. اما با حفظ مشعل و آرمان و حرکت دادن جامعه و آموزش دادن آن به سمت نقطه‌ی رهایی، نقطه‌ی اوج این پروسه را به پیش می‌برند. این تلاش‌ها با وجود حتی گاه پراکندگی در یک قدر مشترک و یا در یک حادثه‌ی خاص انرژی پتانسیل جمع شده در منحنی صعودی را به انرژی جنبشی تبدیل می‌کند و از نقطه‌ی اوج، حادثه و رویداد (در این‌جا انتخابات ۸۸) در منحنی نزولی خود و در سراشیبی جامعه‌ی جهش یافته و به یک‌باره سیلی حوادث خورده را با خود همراه می‌کند. در سیر این منحنی نزولی و این رها شدن انرژی دیگر این وظیفه‌ی رهبری‌های خیزش‌ها و جنبش‌ها و بدنه‌ی اجتماعی آن‌هاست که آیا می‌توانند خواست خود را همراه و با هم جهت شدن بردارها به کرسی بنشانند و یا با دیرآگاهی (چه در سطح هدایت کننده و چه در سطح هدایت شونده) انرژی آزاد شده را نه متمرکز بر هدفی مشخص که با پراکندگی و بردارهایی با سوهای متفاوت کم اثر کنند.
سازمان‌ها و نهادهای یاد شده‌ی حقوق بشری یکی یا چند مجموعه از حاملان آن سنگی هستند که قرار است توسط ایشان به سوی قله هل داده شود، تا در سیر نزولی تغییر را در جامعه رقم بزند. اگر گفته می‌شود که مجموعه فعالان، کمیته گزارشگران و یا امثال ایشان در پیش زمینه‌ی خیزش ۸۸ موثر بودند، با این تحلیل و از این روست.
اما خیزش عمومی مردمان در سال ۸۸ و پس از آن حمله‌ی تمام عیار نظام ولایت فقیه به هست و نیست جامعه‌ی ایران تلاش کرد که تمامیت این نهادهای حقوق بشری را در هم بشکند. در واقع اگر این سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشری پس از خیزش ۸۸ زیر ضرب و برخورد و تعقیب و شکنجه و زندان و هزار و یک مورد مصیبت قرار گرفتند، نه از آن رو بود که سیر سریع سال ۸۸ ایشان را زمین‌گیر و ضربه‌پذیر کرد، بلکه از آن جهت بود که دیو تنوره‌کش استبداد با هدف قرار دادن گروه‌هایی که حس می‌کرد فعالیت‌شان به نشر گفتمان مدنی و عقلانی و حقوق بشری در جامعه‌ی ایران بسط می‌دهد، به دنبال آن بود که با خاموش کردن ایشان کلیت خیزش روی داده را که رو به بدل شدن به یک جنبش بود، خاموش کند. در واقع دستگاه عریض و طویل امنیتی تلاش کرد که این گروه‌ها را ببلعد و نابود کند. اما پیروز ماجرا نه دستگاه امنیتی که این گروه‌های حقوق بشری بودند.
اسفند ۸۸ زمانی بود که در سیر برخوردها با تمام فعالین مدنی در تمامی عرصه‌ها، بالاخره طاقت امنیت‌بانان نظام کودتا از دست مجموعه فعالان طاق شد و با برخوردی چکشی و گسترده به بازداشت تمامی کسانی که مرتبط یا عضو مجموعه بودند، و اسامی شان از مسئول تا عضو در چارت سازمانی مجموعه منتشر شده بود، کردند. در واقع این‌جا رژیم کودتا از شفافیت محوری مجموعه فعالان حقوق بشر سوء استفاده می‌کند و به یک بازداشت تمام عیار از فعالین آن دست می‌زند. بازداشتی که در واقع یک برخورد امنیتی و چکشی برای از کار انداختن مجموعه و جلوگیری از فعالیت‌های آن بود. امری که میسر نشد و نیروهای امنیتی در برابر نیروی صداقت و پشتکار و استمرار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران شکست خوردند.
پس از آن ضربه نیز، گرچه دیگر آن شفافیت اعلام اسامی فعالان وجود ندارد و امکان چنین امری نیز فراهم نیست، و شاید در یک نقد کلی آن انتشار اسامی توسط دو گروه زیر ضرب رفته‌ی سال ۸۸ (مجموعه فعالان و کمیته گزارشگران) زودهنگام و بر مبنای جمع بندی مقطعی از وضعیت موجود بود، اما کار مجموعه فعالان حقوق بشر علی‌رغم تمامی نامرادی‌ها، بی‌معرفتی‌های روی‌داده توسط دوستان دیروز و امروز و مصیبت‌های کمر شکنی چون از دست رفتن سردبیر فقید هرانا، زنده یاد سیدجمال حسینی، هم‌چنان با قوت و ایستادگی تمام عیار ادامه دارد.
شاید در نگاه کلی چند مسئله را بتوان به عنوان نقاط قوت این مجموعه قلمداد کرد. البته قطعاً همه‌ی مسائل در آن‌چه گفته می‌شود، منحصر نیست و نکات مطرح شده به ذهن نگارنده متبادر شده است.
مجموعه فعالان هدف حمالت و اتهامات دستگاه امنیتی قرار می گیرد: یک صفحه ی میانی و جلد کتاب “عبور از فتنه: بازخوانی یکسال نبرد نرم” که توسط بسیج دانشجویی در ایران منتشر شد – ۱۳۹۰
مجموعه فعالان هدف حمالت و اتهامات دستگاه امنیتی قرار می گیرد: یک صفحه ی میانی و جلد کتاب “عبور از فتنه: بازخوانی یکسال نبرد نرم” که توسط بسیج دانشجویی در ایران منتشر شد – ۱۳۹۰
شاید اگر فرد دیگری این نگاشته را می‌نوشت، نکات دیگری نیز توسط وی ذکر می‌شد.
بارزترین نقطه‌ی قوت مجموعه فعالان به اعتقاد نگارنده، استمرار ده ساله‌ی آن است. تجربه‌ی کار جمعی در میان ایرانیان نشان داده که ده سال ایستادن و کار کردن در کنار هم در میان جمع ایرانی، با ذهن و زمین و ضمیر ایرانی، خود یک اتفاق بسیار بزرگ و به چیزی شبیه معجزه می‌ماند. خصلت‌های فردگرایانه‌ی ایرانی و عدم تطابق ما با کار جمعی دیگر امری پوشیده نیست. از نقدهای تاریخی و فرهنگی و روانشناختی بر جامعه‌ی ایران، از سیدعلی جمال‌زاده تا مهدی بازرگان و حسن نراقی تا تلاش‌هایی بر نقد منش کار جمعی در ایران از تقی رحمانی (که مجموعه جلسات تدوین شده ایشان در جمع مجازی با فعالین مالزی است)، همه تلاش کرده‌اند تا این خصلت و بدمنشی و بی‌منشی فعالیت جمعی در ایران را ردیابی کنند و بدانند که چرا در دیگر کشورها، در غرب و شرق عالم، مردمان در یک کار جمعی با یکدیگر همراه می‌شوند و با جمع زدن و توان دهی به نیروی جمعی می‌توانند به کارهای بزرگی دست بزنند؛ اما در ایران کمتر جمع منسجمی توانسته است که با کار جمعی و ساختارمند، نه هیئتی به شیوه های سنتی و یا فرد محور، به خروجی زمان‌دار و با انسجام تاریخی، فکری و روندی در یک بازه‌ی زمانی طولانی مدت ده ساله برسد. کاری که مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران از عهده‌ی آن بر آمده است. شاید بد نباشد به دوستان و مسئولان این مجموعه پیشنهاد شود که تجربه‌ی ده ساله‌ی فعالیت خود را با تمام فراز و نشیب‌ها در حد و وسع توان و امکان امنیتی، حفاظتی امروز بنویسند و مکتوب کنند. تاریخ نگاری در ایران عموماً امری شفاهی و سینه به سینه بوده است و این سینه به سینه بودن‌ها موجب تغییرات و تحریفات فراوانی در آن شده است. اما شاید مکتوب کردن آن امروز بتواند به ماندگاری صادقانه‌ی این تجربه به دور از نگاه‌های پیش فرض‌دار کمک کند. و شاید بتوان به الگویی و نموداری از امکان ماندگاری جمع ساختارمند ایرانی از خروجی عملکرد و سیر ده ساله‌ی این مجموعه رسید.
نکته‌ی دیگر که قدر مشترک این مجموعه و تنها یکی-دو مجموعه‌ی مشابه (که متاسفانه آن‌ها عموماً در جایی از زمان متوقف شده‌اند و در وضعیت فریز شده به حیات ادامه می‌دهند) می‌تواند باشد، صدای بی صدایان بودن آن است. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در تمامی این سال‌ها توانسته است چه در زندان‌ها و چه در نقاط به شدت دور از مرکز حضور و ارتباط و نفوذ داشته باشد و بتواند صدای کسانی باشد که با دور بودن از مرکز (و با توجه به خصلت مرکز گرا بودن رسانه‌ها در ایران)، تا پیش از آن صدایی نداشتند. گرچه این توان قدری و تنها قدری با بسط رسانه‌های قومیت محور کم‌تر شده است (که آن هم ثمره‌ی فشار سنگین امنیتی بر مجموعه فعالان از سویی و ارتباط رسانه‌های اتنیک محور با مردم محلی در آن اقلیم مشخص از سویی دیگر است)، اما هنوز اعتبار و تلاش این مجموعه برای این ارتباطات و حفظ اصل صدایی برای بی صدایان بودن، ادامه دارد. اصلی که یکی از دلایل اصلی عصبانیت حاکمیت ایران از این مجموعه و گروه‌هایی به مانند آن در طول سالیان اخیر است.
یکی دیگر از خصلت‌های این مجموعه، ساختار و سازمان مند بودن آن است. ساختار و سازمانی که گرچه گاه به برخی از بیماری‌های بوروکراسی مبتلا می‌شود، اما نظمی مثال زدنی بدان می‌بخشد که می‌تواند در یک نظام خلاق (و نه ماشینی) در مسیر سیر کند و به جلو برود. تجربه‌ی کار جمعی سنتی در ایران هیئتی است. یک نفر میاندار و محور هیئت است و اوست که تصمیم گیر اول و آخر است و الباقی بدون سطح بندی به هر کاری که هست (نه هر کاری که موظف به آن هستند یا توان ایشان برای آن بیش‌تر است) دست می‌زنند. این بیماری کار هیئتی (که در عصر پیشامدرن در ایران جواب می‌داده و هم‌چنان نیز هیئات سنتی به همین شیوه به پیش می‌روند در کارویژه‌ی خود نیز پیروزند)، در سازمان‌ها و نهادهایی با خصلت مدرن به نقض غرض خود تبدیل می‌شود و گاه منجر به اختلافات سهمناک درونی شده، به فروپاشی یا فریز شدن نهاد و سازمان مربوطه می‌انجامد. یعنی یک نفر با تصور این‌که خود بنیانگذار هیئت (نهاد) است، حکمی را صادر می‌کند که یا باید بدان گردن بگذاری و یا عدم پذیرش آن (در وضعیتی که ساختاری نظام مند هم وجود ندارد)، به اختلاف منجر شده که با علنی شدن آن، ضربه‌ای کاری به مجموعه‌ی مذکور وارد می‌شود. مجموعه فعالان حقوق بشر با وجود تمامی فراز و نشیب‌ها و ضربات هولناک زمان و زمانه اما انگار با توسل به همین ساختارمند بودن نجات یافته است و هم‌چنان به حیات خلاق و پیش رونده‌ی خود ادامه می‌دهد.
مزار‌سید‌جمال‌حسینی- شهر‌ نوشهیر‌ ترکیه‌ – عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
مزار‌سید‌جمال‌حسینی- شهر‌ نوشهیر‌ ترکیه‌ – عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
ده سال است که مجموعه فعالان حقوق بشر به کار خود ادامه می‌دهد. در این مسیر بارها حاکمیت امنیتی جمهوری اسلامی اتهامات بی اساسی را به آن نسبت داده است. از نسبت دادنش با این گروه و آن گروه سیاسی تا تلاش برای تخریب وجهه‌ی اخلاقی نیروهای فعال آن. متاسفانه در این مسیر نه تنها امنیت بانان ولایی که برخی دوستان عجول نیز دخیل بوده و هستند. اما عملکرد این مجموعه -با تمام خطاهایی که قطعاً داشته و دارد، به حکمی که هیچ دیکته‌ی نانوشته‌ای غلط ندارد و دیکته که نوشتی و کار که انجام دادی قطعاً اشتباه و غلط هم داری-، نه تنها قابل دفاع بلکه قابل تحسین است. بسطی که این مجموعه نه تنها در وجه خبری خود که در وجه تئوریک خود (با ماهنامه‌ی خط صلح) و در سطوح دیگری از کمیته‌ی رکن چهارم گرفته تا تلاش برای مقابله با فیلترینگ، برای خود ایجاد کرده است در مسیر بسط گفتمان حقوق بشر محور در ایران به پیش می‌رود.
ده سال از بنیانگذاری این مجموعه گذشته است. امید که ده سال دیگر نیز این مجموعه سرپا و ایستاده بر آرمان، و هم‌چنان پویا و خلاق بماند و بتوان آن روز نیز به جمع بندی بیست ساله‌ی این نهاد نوجوان حقوق بشری و مدنی در ایران نشست. باشد که آن روز دیگر از ضرب سنگین امنیتی کم‌تر نشانی باشد و این مجموعه و دیگر مجموعه‌ها به عنوان یاری دهندگان بسط گفتمان دموکراسی و جامعه‌ی مدنی در ایران امکان حضور و بروز فعال و همه جانبه را داشته باشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر