«کودکان زندان»، اسم شان این است. بچه هایی که اجبارا با مادرانشان در زندان زندگی می کنند. آنطور که در خبرهای رسمی آمده، آنها 426 کودک هستند که تا دو سال طبق قانون با مادران شان در چهاردیواری زندان زندگی می کنند، بعد از آن هم سرنوشت مشخصی ندارند.
این روزها اظهارنظر «محمد نفریه»؛ دبیر کل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی در گفت و گو با
ایسنا، وضعیت نابسامان این کودکان را در معرض توجه قرار داده است.
او در مورد حضور کودکان در زندان گفته: «معتقدم در زندان زنان نباید مهدکودک وجود داشته باشد زیرا به لحاظ تخصصی صلاح نیست به جز کودک زیر ۲سال که نیاز به شیردهی و تماس نزدیک با مادر دارد، کودک دیگری در محیط زندان حضور داشته باشد.»
این اظهارات محمد نفریه می تواند ناشی از دلخوری سازمان بهزیستی باشد، سازمانی که متولی اصلی رسیدگی به وضعیت کودکان بدسرپرست است اما از سوی سازمان زندان ها در مورد «کودکان زندان» اجازه مداخله پیدا نکرده و به جای این سازمان، از بنیاد کودک در این مورد کمک گرفته شده است.
نخستین بار سال 1391 بود که طرح «احداث مهدکودک در زندان زنان» توسط اداره کل امور زنان استانداری تهران مطرح شد و پس از آن سازمان زندان ها با همکاری بنیاد کودک در شش استان کشور اقدام به راه اندازی مهدکودک زندان کرد که قدیمی ترین آنها، مهدکودک زندان ارومیه است که از 35 کودک مراقبت می کند.
به مهد کودک زندان زنان ورامین زنگ می زنم، خانمی که آن سوی خط است و حاضر به معرفی خودش نیست، می گوید کودکان را فقط در ساعت های اداری نگهداری کرده و آموزش می دهند. آنها بعد از پایان ساعت اداری به زندان برمی گردند و کماکان در بند عادی زندان در کنار مادران شان به سر می برند.
به گفته او «کودکان مهدکودک زندان سالی یک بار به اردو فرستاده می شوند و جز همان یک بار، در ساعات غیر اداری در زندان زندگی می کنند.»
«کودکان زندان تا سال های متوالی اثرات حضورشان در محیط ناسالم زندان را با خودشان حمل می کنند. آنها هرگز از تاثیر روزهای زندان خارج نمی شوند.» این را «مهرداد صادقیان» کارشناس جامعه شناسی ساکن ایران به ایران وایر می گوید.
به باور این کارشناس «بی تردید محیط زندان آثار نامطلوبی برجامعه پذیری کودکان زندان خواهد داشت چون از تجربیات محیط جمعی مانند پارک رفتن ، فروشگاه رفتن یا بازی با همسالان محرم شده اند.»
به گفته صادقیان اگر کودکی در سن هفت سالگی از محیط زندان خارج شود، به لحاظ جامعه پذیری و زندگی جمعی درسطح پایینی قرار دارد: «او برای انطباق پذیری با جامعه تلاش می کند ولی همیشه عقب ماندگی اش مشهود خواهد بود تا به مرحله نوجوانی برسد . در آن صورت اگر جامعه دوستان که بزرگترین الگوی زندگی او هستند، نقش خودشان را به بهترین صورت ایفا کنند، او ظاهرا قادر خواهد بود در حوزه پیشرفت های علمی و مالی یا تطبیق با جامعه به موفقیت برسد.»
از این کارشناس می پرسم آیا این موفقیت ، کامل و اقناع کننده خواهد بود؟ او پاسخ می دهد: «شاید یک روانشناس بهتر بتواند در این مورد اظهار نظر کند اما به لحاظ جامعه شناختی، در حقیقت روح این کودک هرگز کامل نخواهد شد و نگاه او به گذشته با حسرت خواهد بود. او ممکن است پیر بشود اما همیشه حسرت تاب سواری یا خوردن بستنی یا تجربه بازی با همسالان را در درونش حس کند.»
با این وجود، در مورد «کودکان زندان» دیدگاه های واحد و مشخصی وجود ندارد. برخی کارشناسان، حضور کودک و مادر حتی مابین چهاردیواری زندان در کنار هم را مفید و الزامی می دانند و تعداد دیگری بر این باورند که جدا کردن کودک و مادر بهترین راه حل است تا کودک در معرض محیط آلوده زندان قرار نگیرد. مستعد خلاف نباشد و درگیر چندگانگی سرپرست نشود.
هنوز کودکانی هستند که به اصرار مادر، بعد از دو سالگی در زندانند و بین مجرمان خطرناک و مافیای مواد مخدر وول می خورند. یک عده پس از دو سالگی به بهزیستی و خانواده اقوام و دوستان سپرده می شوند اما با تورق پرونده این کودکان، به مواردی هم برمی خوریم که کودک از بدو تولد تا 12 سالگی در بند زنان زندان زندگی کرده است.
در سال های دهه شصت وضعیت این کودکان به مراتب اسفناک تر از امروز بود. هیاهوی سیاست و جنگ باعث شده بود هیچ کس نگران «کودکان زندان» نباشد. آنها در شرایطی کاملا غیر انسانی در زندان زندگی می کردند و عملا دغدغه هیچ نهاد مسئولی نبودند.
این کودکان از حداقل امکانات بهداشتی و شرایط زیستی برخوردار بودند. «بانو صابری» پیش از این در مورد تجربه نگهداری از کودکانش در زندان به
ایران وایر گفته بود: «پسرم بابت عفونت بعد از ختنه که در زندان به آن دچار شده بود یکسره جیغ میکشید و زندانبان امر میکرد که "خفهاش کن". زمانی که مرا بازداشت کردند همه چیز سریع اتفاق افتاد. اجازه ندادند شیر و شیشه، پوشک و کهنه با خودم بردارم، پسرم تازه ختنه کرده و دچار عفونت شده بود و وضعیت دردناکی داشت.»
او درآن روزها دخترش را هم در سلول نگهداری می کرد: « بچهها را میگذاشتم روی شکم و سینهام، تا هم گرسنگی را تاب بیاورم و هم آنها درتماس با تنم احساس امنیت کنند و نالههای بیرون سلول اذیتشان نکند و در عین حال بدانند که تنها نیستند و من مراقب شان هستم.»
اما ماجرای کودکان زندان تمام نشده، این اواخر در مورد وضعیت بهداشتی ناسالم و وجود باندهای خلاف خرید و فروش مواد مخدر و فضای ناسالمی که این کودکان در زندان زنان قرچک ورامین با آن سرو کار دارند، زمزمه های غیررسمی نگران کننده ای به گوش می رسد.
سوال اینجاست که حفظ رابطه روانی بین کودک و مادر مهم تر است یا ایجاد محیط سالمی که کودک در آن زیست کند؟
«حامد فرمند»، فعال حقوق کودک معتقد است «مسئله نابسامانی کودکانی که مادران شان در زندانند، مختص ایران نیست بلکه این موضوع در سراسر دنیا مورد بحث و اختلاف نظر است.»
در برخی ایالت های آمریکا بر سر موضوع جدا کردن کامل مادر زندانی و فرزندان و نگهداری کودک در زندان اما در محیطی کاملا مجزا از مادر، تحقیقاتی انجام شده و وجوه مثبت و منفی آن مورد ارزیابی قرار گرفته است. آنها در وهله نخست بر مقوله آموزش «مادر خوب بودن» تاکید می کنند و مددکارانی هستند که با ارتباط مستقیم با مادر، شیوه مادر بودن را آموزش می دهند.
او معتقد است تاثیرات منفی زندگی کودک، بیرون از محیط زندان ،به مراتب کمتر از زندگی کردن کودک در کنار افراد مجرم است: «در کنار این که کودک نیازمند به حضور مادر است تا نیازهای جسمانی ، شیر نوشی و کسب محبت مستقیمش را برآورده کند اما در عین حال هم نیازمند محیط سالمی برای رشد اجتماعی است و زندان، محیط سالمی برای رشد طبیعی کودک نیست.»
این کنشگر اجتماعی گزارش های درون زندان را نگران کننده می داند: « محیط مجزایی برای کودک وجود ندارد. بر اساس محدود گزارش های واصله، کودکان در همان فضا و محیط زندان نگهداری می شوند و در برخی زندان ها در بند زنان ، بندی به نام مادران وجود دارد اما فضا و محیط فیزیکی شان چندان منتفاوت نیست و عوامل محیطی ناسالم کماکان برقرار است.»
سازمان زندانها در مورد کودکان زندان شفاف نیست. کسی نمی داند که آنها از شرایط آموزشی مناسب بهره مندند؟ آیا مادران مجرم در مورد شیوه برخورد با کودک، آموزش دیده اند؟
«حامد فرمند» می گوید: « مادرانی که زندانی شده اند خودشان از شرایط محیطی و آموزشی مناسبی بهره نبرده و نیازمند آموزش هستند که چطور با فرزندشان برخورد کنند»
به گفته این فعال حقوق کودک «صرف جدا کردن کودک در یک بند مجزا کافی نیست. باید مهدکودک مجزا راه اندازی شده و روابط اجتماعی به کودکان آموزش داده شود تا رشد سالم تری داشته باشند»
اما آنچه ماجرا را نگران کننده میکند، عدم نظارت سازمان بهزیستی بر عملکرد مهدکودک های زندان است: « مشخص نیست مجموع نیازهای احتمالی این کودکان، اعم از مربیان کارکشته و مددکارانی که شرایط کودک را درک کنند وجود دارد یا خیر؟ کلا اگر هم وجود داشته باشد به نظر می رسد نظارتی وجود ندارد. گزارش هایی که می شنویم بسیار مبهم است و چیز زیادی درباره آن نمی دانیم.»
فرمند در انتهای سخنانش به ارجحیت حق کودک بر حق مادر تاکید می کند: «جدا بودن از مادر به خودی خود نگران کننده نیست. درست است که حقوق مادر نادیده گرفته می شود اما لازم است از موضع کودک به ماجرا توجه کنیم، کودک باید بتواند در یک شرایط سالم زیست کند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر