۱۳۹۵ مرداد ۱۷, یکشنبه

نامه یک شهروند بهایی به رهبر ایران؛ امر کنید که ماموران حداقل با مردگان بهائی دشمنی روا ندارند


letter-to-khamenei

 کمال الدین آزموده شهروند بهایی ایرانی در نامه ای سرگشاده به رهبر ایران با درخواست «قاضی کردن وجدان» به مشکلات عدیده شهروندان بهایی در ایران ازجمله تخریب قبرستان های پیروان این آیین پرداخته است و از رهبر ایران خواسته است “امر کنید که ماموران حکومتی حداقل  با مردگان بهائی دشمنی روا ندارند”.
متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته را در ادامه بخوانید؛
“با عرض سلام، ادب، و احترام خدمت آیت الله سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران
امیدوارم که صدای دور و ضعیف من به شما برسد و مسرور خواهم شد که اگر وقتی صرف نمائید و این نامه کوتاه را قرائت نمائید. جناب خامنه ای دوست دارم در ابتدا این را بدانید که نه تنها  در دل هیچ بغض و
کمال الدین آزموده
کمال الدین آزموده
عداوتی نسبت به شما ندارم بلکه شما را دوست میدارم چه که باور دارم شما احتمالا  آنچه را که میگوید به آن باورمند هستید. باور بفرمایید که حتی در پی این نیستم که بگوییم شما باید نگاهتان را تغییر دهید بلکه میخواهم وجدانتان را قاضی کنید و این نوشته را با انصاف خود مروری نمایید. بدانید که به پروردگار یگانه سوگند که تنها دستم را سوی شما دراز کرده ام و از شما طلب یاری و مساعدت مینمایم. من یک جوان بهائی و بهائی زاده هستم. در خانواده ای معتقد به آئین بهائی متولد شده ام و در پانزده سالگی نیز به صورت رسمی درخواست کردم که  بهائی شوم. هم اکنون که این نامه را به خط تحریر در میاورم بیش از سه دهه از عمرم میگذرد و خارج از وطنمان زندگی میکنم. پس طبیعتا آنچه را که درخواست دارم برای خودم نیست بلکه برای هم کیشانم است. جناب آیت الله  خامنه ای  حکایت ما بهائیان حکایت غریبی است.
«سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع             دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است                    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت»
ما از هر سو در وطنمان تحت ظلم، نابرابری، تبعیض، و محاصره اقتصادی قرار داریم که اگر انصاف را روا داریم هر بیگانه و نا آشنایی دلش بر آنچه که بر ما وارد گشته خواهد سوخت. از دیدگاه شما ما کافر و خدا ناباوریم ولی خودتان نیز به خوبی میدانید که چنین نظری حقیقت ندارد و دین بهائی مانند شریعت مقدس اسلام توحید محور و خدا باور است. اما از مباحث الهیاتی که گذر کنیم، میتوانیم رواداری و انصاف را در حق غیر مسلمانان نیز در نظر گیریم. اگرچه میتوان گفت که همین که بهائیان حق زنده بودن در ایران را دارند، این همان انصاف و رواداری اسلامی در حق آنهاست. اما با در نظر گرفتن این فرضیه، آیا ابتدایی ترین حقوق انسانی آنها رعایت میشود؟ جناب آیت الله خامنه ای، شما به خوبی میدانید که بهائیان ازبسیاری ازحقوقشان مثل حق تحصیل،حق تشکیل محافل رسمی بهائی، حق به زبان آوردن عقاید  و ابراز نظرشان و حق کارحتی در پایین ترین سطوح دولتی نیز محرومند. از آن گذشته نگاهی که به آنهامیشود نگاهی مملو از تبعیض و تعصب  است. من در اینجا نمیخواهم که همهحقوق بهائیان را از شما طلب کنم چه که این تسامح بیشترمیتواند قلبهایی را شاد سازد و مردمی را امیدوار.  مطمئن باشید که اگرتنها امر فرمایید که قبرستانهای بهائی را نابود نکنند، کار خیری و خداپسندانه ای در حق ما بهائیان انجام خواهید داد.
«دل سراپرده محبت اوست                                دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دو کون                              گردنم زیر بار منت اوست»
 جناب خامنه ای من تصمیم به نگارش این نامه را گرفتم چون احساس کردم شاید صدای من به شما برسد و چه بسا تاثیری بسیار ناچیز در نگاه شما ایجاد کند که لااقل مردگان ما در قبرستانهای بهائی کمتر دچار بی حرمتی گردند. تمام آرزوی من این است که لحظه ای در خود اندیشه فرمایید و امر کنید که ماموران حکومتی حداقل  با مردگان بهائی دشمنی روا ندارند. جناب آیت الله خامنه ای احتمالا میدانید که در همین روزهای اخیر قبرستان بهائیان در قروه با خاک یکسان شد و شاید میدانید که به تازگی دوباره مسئولین  مانع دفن یک شهروند بهائی به نام پوران عنایتی در شهر تبریزشدند و احتمالا میدانید که در سراسر ایران قبرستان های بهائی به صورت سیستماتیک از طرف حکومت در معرض حمله ونابودی و با خاک یکسان شدن قرار دارند. البته  در برخی شهرها که قبرستانهای بهائی به صورت کامل با خاک یکسان نشده اند، مثل شهر یزد، درختهای قبرستان را نابود کرده اند و سنگ قبرها را شکسته اند، درختانی که بهائیان یزد در طی سالها آنها را با دشواری بسیار آبیاری و بزرگ کرده بودند. جناب اقای خامنه ای لحظه ای فرض بفرمایید که بهائی و بهائی زاده بودید و پدر یا مادر شریفتان در قبرستان بهائی در تهران دفن بودند و بعد از انقلاب روزی ناگهان مطلع میشدید که قبرستان به صورت کامل ویران گشته و هیچ اثری از عزیزانتان نیست.  آن لحظه چه احساسی به شما دست میداد؟ آن روزها به پایان رسیده اما هنوز بی حرمتی بر قبرستانهای بهائی به اتمام نرسیده است چون همان طور که میدانید حدود دو سال و نیم پیش، بعد از سی و چهارو اندی سال پس ازانقلاب، متاسفانه نابودی قبرستان تاریخی بهائیان شیراز رقم خورد.
جناب خامنه ای اطمینان داشته باشید که نابودی قبرستانهای بهائی هیچ ثمری برای نظام جمهوری اسلامی نخواهد داشت. لحظه ای درنگ بفرمایید و از خودتان پرسش کنید که ویران ساختن قبرستانهای بهائی چه نوع اسلامی و چه نوع تفسیر نامبارکی از قرآن کریم وشریعت مقدس اسلام را به نمایش میدهد؟  آیا قرابتی میان این حرکتهای ناثواب در ایران و اعمالی که گروههای تندرو یا رادیکال در منطقه خاور میانه با بناهای تاریخی انجام میدهند مشاهده نمیفرمائید؟  آقای خامنه ای چند ماه پیش درخواست دریافت گذرنامه به سفارت ایران را در خارج کشور دادم و بعد از مدتی گذرنامه خود را دریافت کردم. چقدر شادمان شده بودم و حس تعلق خاطر به وطنم در من موج میزد. احساس میکردم که به حساب می آیم و ایرانی بودنم هم مورد قبول نظام جمهوری اسلامی است. ازشما تقاضا میکنم  این احساس تعلق خاطر را در وجود من و امثال من نابود نکنید. حداقل کاری که میتوانید در این خصوص انجام دهید جلوگیری از ویران ساختن  قبرستانهای بهائی در وطن مقدسمان ایران است.  امیدوارم که همانگونه که به درد دل محمدعلی کامفیروزی گوش فرا دادید به خواهش بنده هم نظری افکنید. جناب خامنه ای اگرچه مرگ پایان راه نیست و به نوعی آغاز زندگی جاویدان است که به قول خیام: «فردا که ازین دیر فنا درگذریم ……..با هفت هزارسالگان سربسریم »  اما مکان دفن مردگان نیز مکان مقدسی است که همان طور که میدانید نباید مورد بی حرمتی قرار گیرد.
« ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل                           تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت»
امید من این است که ما بهائیان در زیر سایه اسلامی پر مهرتر و منصف تر بتوانیم برای وطنمان بیشتر ثمر بخش گردیم. جناب خامنه ای شما میتوانید با راهنمایی مسئولین امور سبب خوشحالی قلبها و لبخند بر لبها گردید. چند و چونش را خودتان بهتر از هر کسی میدانید. و چه مبارک روزی که بهائیان در سایه مهر، انصاف،محبت، برادری، و برابری در کنار دیگر اقشار جامعه ایران به زندگی بپردازند.
«اسرار ازل را نه تو دانی و نه من                            وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو                              چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من»
بنده ی فانی، هم وطن شما در آن سوی آبها
با تقدیم احترامات
کمال الدین آزموده”

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر