۱۳۹۵ مرداد ۷, پنجشنبه

حشمت طبرزدی؛ از بازداشت تا آزادی چه گذشت؟


حشمت طبرزدی

حشمت طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک و مؤسس کمپین معیشت که به‌تازگی از زندان اوین آزادشده است، با انتشار مطلبی به چگونگی بازداشت و روند بازجویی در زندان اوین پرداخته است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، حشمت طبرزدی که از ۲۸ اردیبهشت‌ماه در بازداشتگاه اوین به سر می‌برد، روز چهارشنبه ۲۳ تیرماه با قرار تودیع وثیقه۲۰۰ میلیونی تومانی تا زمان تشکیل دادگاه از زندان اوین آزاد گردید.
شما می‌توانید شرح ماجرای بازداشت را در زیر مشاهده فرمایید.
تقدیم به یاران آگاه و مقاوم.
روز ۲۸ اردیبهشت، ساعت ۹:۳۰ از خانه به‌قصد دیدار با دکتر ملکی خارج شدم. ایشان در تماس تلفنی از من درخواست کرده بود که به دیدنش بروم و وصیت‌هایی دارد. می‌دانستم که تلفن کنترل است، اما دوست نداشتم درخواست این پیرمرد را زمین بگذارم. البته با خودم گوشی یا حتی کارت شناسایی نبردم تا در صورت بازداشت، برادرها را خوشحال نکرده باشم؟!
به میدان سعادت‌آباد رسیدم که محاصره‌ام کردند. برای این‌که مجبور شوند از زور استفاده کنند، از رفتن به درون اتومبیل آن‌ها امتناع کرده و فریاد زدم: مردم من طبرزدی هستم. این‌ها دزد گرفته‌اند؟! زدند و درون اتومبیل انداختند و بردند. در آنجا نیز دست به مقاومت زده و ضمن اعتصاب غذا، نه در بازجویی و نه در بازپرسی، یک کلمه ننوشتم. برای این‌که به این اقدامات غیرقانونی و بازداشت خودسرانه، قوه‌ی قضاییه‌ی غیرمستقل، دادگاه انقلاب غیرقانونی و شرایط غیرانسانی بازداشتگاه و…اعتراض دارم. به غیرقانونی بودن عنوان اتهام، اعتراض دارم. در این مدت ۶۰ شبانه‌روز، البته به من بسیار سخت گذشت.۹ شبانه‌روز اول که در اعتصاب غذا بودم و به‌ویژه که از نحوه‌ی بازداشت عصبانی بوده و این تکرار بازداشت و سلول و چشم‌بند و…طی ۲۰ سال گذشته به من فشارمی آورد. حدود ۴۵ روز آن را با یک داعشی در سلول زندگی گذراندم. درحالی‌که روز اول درخواست کردم که تنها باشم. بقیه‌ی ۶۰ شبانه‌روز را با معتاد و قاچاقچی و البته افرادی که متهم به جعل و رشوه بودند گذراندم و نه‌تنها باید آن‌ها را تحمل می‌کردم که ناگزیر بودم غم شبانه‌روزی آن‌ها را بخورم و سنگ صبور آن‌ها نیز باشم و بار آن‌ها را نیز تحمل‌کنم.
در جدالی که روز دوم با بازپرس امنیتی شعبه دوم مقدسی به نام ثارالهی-معمم- داشتم، به او گفتم که همه‌ی کارهایتان غیرقانونی و سلب حقوق شهروندی است. به او اعتراض داشتم که ما انقلاب نکردیم که دوباره بساط سرکوب حاکم شود و حتی قانون اساسی موجود، آزادی بیان، میتینگ، تشکل، انتخابات و آزادی عقیده را پذیرفته و شما با این اقدامات پا روی قانون و وجدان و اخلاق گذاشته‌اید؛ اما کو گوش شنوا؟!
او نیز پرونده‌ای را که اطلاعات برایم ساخته بود می‌خواند.
موارد اتهامی‌ام بسیار زیاد بود. آب‌خورده بودم، از سوی اطلاعات برایم پرونده شده بود. ازجمله این‌که:
با حضور نیروهای نظامی ایران در سوریه و منطقه مخالفت کردم.
متهم به براندازی نظام شده بودم؛ زیرا در بیانیه‌ای مردم را برای برافکندن استبداد دینی حاکم دعوت کردم؟!
به دلیل محکوم نمودن حمله به کمپ لیبرتی، به تبلیغ علیه نظام متهم شده بودم؟!
به دلیل تأسیس همبستگی و عضویت در لگام، به تبانی محکوم‌شده بودم!
به دلیل اظهارنظر در مورد بر جام و اعلام این‌که سپاه و خامنه‌ای اجازه‌ی موفقیت بر جام را نمی‌دهند، متهم به تبلیغ علیه نظام شده بودم!
خلاصه این‌که هر اظهارنظری طی ۱۰ ماه آزادی از زندان، به یک اتهام جدید علیه من تبدیل‌شده بود.
در صحبت با بازجو نیز، به من گفته شد که زندان یا سکوت! این نتیجه‌ی حرف آن‌ها بود. به من می‌گفتند، نمی‌خواهیم اجازه دهیم دوباره ۸۸ تکرار شود. پیشگیری می‌کنیم. به من گفتند که تو قدرت رهبری و جریان سازی داری. اجازه نخواهیم داد، دوباره تشکیلات بزنی و افراد را جمع کنی. تأکید داشتند؛ از دیدگاه ما فرقی ندارد رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد باشد یا روحانی. ما فقط رهبر را می‌شناسیم و نظام را محافظت می‌کنیم. تأکید داشتند، برای ما به‌ویژه در شرایط کنونی که خطر داعش هست، فقط حفظ نظام اهمیت دارد. تو مخیری که در زندان بمانی یا در بیرون باشی اما هیچ فعالیتی نداشته باشی. حتی تأکید داشتند؛ ما نمی‌گوییم کار تو غیرقانونی است، بلکه ما نمی‌خواهیم به تو اجازه دهیم مخالفین را متشکل کنی.
جالب این است که خیلی صریح و البته محترمانه، حرف میزدن. تأکید داشتند که برای تو اشد مجازات را درخواست کرده‌ایم و مخیری که در زندان بمانی یا بیرون باشی و سکوت کنی. در مورد همبستگی بسیار حساسیت نشان می‌دادند بازداشت کورش زعیم و بازجویی ۸ ساعته ی عیسی خان حاتمی و اخذ تعهد برای عدم فعال کردن همبستگی و وادار کردن من به سکوت در آستانه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۹۶، گویای همه‌چیز است. آن‌ها به حاتمی در بازجویی گفته بودند که شرکت همبستگی در انتخابات مجلس، موجب گردید تا رهبر حرف خود را پس بگیرد و به‌زعم آن‌ها این جرم سنگینی است؟! از دیدگاه آن‌ها طرح، حق انتخاب آزاد، از سوی همبستگی، یک گناه نابخشودنی است!
دادگاه ۲۶ انقلاب نیز مأمور رسیدگی به پرونده‌ام با دو اتهام تبانی و تبلیغ شد که جمعاً ۶ سال حبس برایم مقدر کرده‌اند. البته می‌دانم که پس از ۶ سال و به‌محض آزادی، ۶ سال بعدی را تعیین خواهند کرد. اگرچه موقتاً با وثیقه‌ی ۲۰۰ میلیونی آزادم اما متن کیفرخواست گویای همه‌چیز است. درواقع پرونده‌ام از زمان زندانی بودن در رجایی شهر در سال ۹۴ و با تأسیس کمپین حقوق بشر یا تلاش، شروع می‌شود و تأسیس همبستگی، ایجاد کمپین، حق انتخاب آزاد و کمپین معیشت را در برمی‌گیرد و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه‌ها و انتشار پیام‌ها را در برمی‌گیرد.
نتیجه‌ی سخن این‌که: نه از زندان ترسی دارم و نه از مردن و نه قصد خروج از کشور رادارم. اگرچه حمایت جدی از سوی هیچ گروه یا جریانی طی ۲۳ سال گذشته ندیده‌ام اما همواره صادقانه حرف خودم را با مردم زده‌ام.همین‌که پایداری و صداقت مبارزاتی خودم و خانواده‌ام برای دوست و دشمن اثبات‌شده و بازجوها و زندانبان‌ها همواره به آن اعتراف می‌کنند، برایم کافی است. بیش از دو دهه است که خودم و خانواده‌ام، در عمل آنچه باید ببینند، دیده‌ایم و حرفی که می‌زنم شعار نیست؛ اما اینک ترجیح می‌دهم بیرون از زندان بمانم. البته اگر اقدامی تحریک‌آمیز از سوی دستگاه صورت بگیرد، تاکتیک خود را تغییر می‌دهم؛ اما فعلاً تا تشکیل دادگاه بنا را بر سکوت می‌گذارم و به این تاکتیک وفادار هستم. به‌ویژه که مردم از من خواسته‌اند که بیرون از زندان باشم، بهتر است تا بقیه‌ی عمر را در زندان بمانم. البته رژیم نیز به‌خوبی می‌داند که زندانی کردن من، برایش هزینه‌ی کمی ندارد؛ بنابراین است که چنین توازنی از سوی دو طرف برقرارشده است. اگر وعده‌ی آزادی من در روز نهم اعتصاب غذا را نداده بودند، هر گز اعتصابم را نمی‌شکستم و هر زمان دیگری که به زندان برگردانند، همان آش است و همان کاسه و آن‌ها بهتر از هر کس با روحیات من آشنا هستند.
من از این دوره به ایستادگی -مقاومت- تعبیر کرده‌ام.واقعیت این است که طی بیش از دو دهه است که با همه‌ی توان برای دموکراسی سکولار، آزادی و عدالت، مبارزه کرده‌ایم و این راه از سوی گروه‌های گوناگون اجتماعی باقوت ادامه دارد و نهادینه‌شده است؛ اما اینک رژیم نشان داده است که بسیار کم‌تحمل تر شده است. ما ترجیح می‌دهیم به همین مبارزه‌ی صلح‌جویانه که مورد تائید اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر است ادامه دهیم و می‌دهیم، اما این کم‌تحملی بیش‌ازحد رژیم در برابر دموکراسی خواهان صلح‌طلب، ممکن است موجب شود گروه‌هایی که توان مبارزات بهروش‌های دیگر رادارند، تحریک به فعالیت شوند. مسئولیت ان بر گردن سرکوبگرانی است که با مبارزات مدنی بی‌رحمانه برخورد کرده و می‌کنند.
من بسیار مایلم، همه‌ی نیروهایی که شیفته‌ی آزادی، دموکراسی سکولار، عدالت و رفاه و امنیت هستند باهم باشند. مایلم و آرزومندم بار دیگر ان حس آزادیخواهی و عدالت‌طلبی که روزی در سال ۵۶ در بین مردم ما غلیان کرد، بار دیگر به حرکت درآید و همه‌ی آزادیخواهان متحد و یک‌صدا شوند. باید همدل بود و امیدوار. همه‌ی ما رؤیایی داریم، رؤیای آزادی. پس باهم باشیم. می‌دانم هزاران انسان از آن زمان تاکنون مبارزه کرده و هر یک به‌گونه‌ای قربانی شده‌اند. می‌دانم راهی جز اتحاد همه‌ی آزادیخواهان وجود ندارد.
اگرچه اینک غلو زنجیرهای زیادی بر دست‌وپایم زده‌اند تا نتوانم حرکت کنم اما همواره عاشق آزادی و در خدمت آزادیخواهان هستم.
حشمت اله طبرزدی-دبیر کل جبهه‌ی دموکراتیک ایران و سخنگوی همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران.
۶/امرداد/۱۳۹۵ خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر