۱۳۹۵ تیر ۲۴, پنجشنبه

پس از احضارهای متعدد و اعمال محدودیت از سوی نهادهای امنیتی؛ وکیل ستار بهشتی خود را بازنشسته کرد


گیتی پورفاضل

گیتی پورفاضل، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی از جمله خانواده ستار بهشتی، وب‌لاگ نویسی که در سال ۹۱ در بازداشتگاه به قتل رسید، گفت که به دلیل مشکلات و موانعی که بر سر کار وکالت پرونده‌های سیاسی توسط نهادهای امنیتی برای او ایجاد شده از جمله بارها احضار و تعهد دادن برای مصاحبه نکردن در مورد موکلانش، فعالیت‌ حرفه‌ای خود را با بازگردان پروانه وکلاتش به کانون وکلا، کنار گذاشته و از دو سال پیش تقاضای بازنشستگی کرده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از کمپین بین المللی، گیتی پورفاضل، وکیل دادگستری، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی و شهروندان بهایی است و معروف‌ترین پرونده‌ای که او وکالت آن را به عهده داشت، پرونده قتل ستار بهشتی، وبلاگ نویس ۳۵ ساله‌ای بود که آبان سال ۹۱ در بازداشتگاه پلیس فتا کشته شد. پرونده‌ای که در ‌‌نهایت با قرار «قتل شبه عمد» به حکم سه سال حبس تعزیری، دو سال تبعید به شهرستان برازجان و ۷۴ ضربه شلاق برای متهم پرونده ختم شد و خانواده و وکیل ستار بهشتی در اعتراض به این حکم، از پی گیری پرونده انصراف دادند.
گیتی پورفاضل در پاسخ به این سوال که چه نوع فشارهایی باعث شد شما وکالت را کنار بگذارید گفت که بار‌ها به وزارت اطلاعات احضار شده، تحت فشار قرار گرفته و از او تعهد خواسته‌اند. او به احضارهای تلفنی به وزارت اطلاعات اشاره کرد و گفت: «تلفن می‌کردند، احضار می‌کردند، از من تعهد گرفتند، البته من در تعهد نوشتم که این تعهدی که از من گرفته می‌شود غیرقانونی است برای اینکه در هیچ کجای قانون نوشته نشده که شخصی اجازه نداشته باشد با کانال‌های خارجی مصاحبه کند. من همیشه اعتراض می‌کردم که چرا کانال‌های داخلی با ما مصاحبه نمی‌کنند؟ یک بار یکی از این کانال‌ها زنگ زدند گفتم من حرفی را می‌زنم که از ذهن خودم ترواش می‌کند نه چیزهایی که شما به مردم تحمیل می‌کنید من حرفم را می‌زنم. قطع کرد و با من مصاحبه نکرد. در وزارت اطلاعات در خواجه عبدالله انصاری از من تعهد می‌خواستند که مصاحبه نکنم، حرف نزنم، خفه شوم.»
طی سالهای گذشته بسیاری از وکلای دادگستری که وکالت پرونده‌های زندانیان سیاسی و عقیدتی را برعهده داشتند زندانی و تحت فشارهای امنیتی قرار گرفته یا مجبور به ترک کشور شدند.
گیتی پورفاضل اما با اشاره به اینکه حالا دیگر دو سال است که خود را بازنشسته کرده گفت: «بیشتر پرونده‌های من، پرونده‌های سیاسی بودند. کسانی که به خاطر عقاید سیاسی خودشان تحت فشار بودند و برایشان پرونده درست کرده بودند. من راجع به این پرونده‌ها مصاحبه می‌کردم برایم مشکلاتی ایجاد کرده بودند که هنوز هم این مشکلات ادامه دارد. به خاطر فشارهایی که روی من بود متاسفانه من دیدم که دیگر نمی‌توانم همچنان این راه را ادامه بدهم. خیلی اذیت می‌شدم، واقعا خیلی اذیت می‌شدم. به خاطر اجحافی که می‌شد. هر وکیلی که در جامعه چنین پرونده‌هایی را می‌بیند متوجه می‌شود که چه اجحافی به مردم می‌شود، به خاطر حرف درست و حقیقت محاکمه می‌شوند، به خاطر اینکه وطنشان را دوست دارند مثلا فکر کنید برای سال نو رفته‌اند آرامگاه کورش، هفت سین چیده‌اند و برای تاریخ کشورشان اهمیت قائل شده‌اند این‌ها را می‌گیرند پرونده سازی می‌کنند و این‌ها درد است.
او ادامه داد: «پرونده‌های این چنینی بسیار با روح و روان من بازی می‌کرد، وقتی مراجعه می‌کردند من دلم نمی‌آمد کارشان را قبول نکنم به خصوص وقتی می‌دیدم که از نظر مالی در سطحی نیستند که بتوانند وکیلی بگیرند که حق الوکاله کلان بدهند. ناگزیر می‌شدم قبول کنم ولی بعد می‌دیدم که چه اجحافی به آن‌ها می‌شود و عملا کاری نمی‌توان کرد. در همین پرونده ستار بهشتی، من می‌رفتم به سه راه آذری (درجنوب تهران) در دادسرای جنایی که پرونده را بخوانم. می‌رفتم اما قاضی نبود، بازپرس نبود یا وقتی می‌خواندم و می‌گفتم که به من کپی بدهید، نمی‌دادند. در حالیکه من باید به عنوان یک وکیل از مدارک مهم کپی داشته باشم تا لایحه دفاعیه را تنظیم کنم. به هر نحوی که شده اذیت می‌کردند. پیش بینی کرده بودم، البته. وقتی خانواده ستار بهشتی پیش من آمدند گفتم که این پرونده‌ها جمع و جور می‌شود به نحوی که خودشان می‌خواهند نه اینکه عدالت واقعی برقرار باشد. به جای اینکه پرونده به عنوان قتل عمد به دادگاههای کیفری استان برود، فرستادند دادگاه کیفری کارکنان دولت. سیصدهزار تومان دیه گذاشتند و سه سال زندان دادند. یا وقتی من می‌روم پرونده پزشکی را می‌خوانم می‌بینم پزشک بیچاره گزارش کرده و در آن گزارش به صراحت گفته که مرگ در اثر ضربات وارده به دلیل اینکه خون مردگی‌ها باعث شده اکسیژن به بدن نرسد اتفاق بیفتد. خب این قتل عمد است. اینقدر این بچه را کتک زده بودند که این جوان سی ساله زیر شکنجه از بین رفت. خب من می‌توانم ناراحت نباشم؟ من خودم یک مادر هستم. خودم اولاد دارم. می‌توانم همنوایی نکنم با مادر این جوان؟ نمی‌توانم، مگر اینکه انسان واقعا قلب و روحی نداشته باشد که بتواند با این همه اجحافی که می‌بیند به مردم اینجامعه می‌شود سکوت بکند و هیچ حرفی نزند.»
اشاره گیتی پورفاضل به رضا حیدرپور، پزشک بهداری زندان اوین است که ستار بهشتی را در بدو ورود به زندان اوین معاینه کرد و گزارش پزشکی نوشته بود. رضا حیدرپور هم بازداشت شد و از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به شش ماه حبس محکوم شد.
گیتی پورفاضل، فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران است. او در تاریخ ۳۱ فروردین ۵۶ پروانه وکالت  خود را دریافت کرد و پس از آن برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت اما همزمان با انقلاب سال ۵۷ به ایران بازگشت. در سال ۶۲ پروانه وکالت او و بسیاری از وکلای دیگر توسط کانون وکلا باطل شد. او گفت که بدون هیچ محاکمه و دلیل خاصی چنین تصمیمی گرفته شد: «آقای محمدی گیلانی در یک یادداشت کوتاهی نوشته بود که پروانه این ۵۷ وکیل لغو می شود چون صلاحیت وکالت ندارند. حالا صلاحیت چی بود ما نمی دانستیم. در نتیجه تا سال ۷۶ که اولین هیات  مدیره کانون وکلا به وسیله انتخابات خود وکلا انتخاب شدند بررسی کرده و دیدند پروانه های ما بی دلیل باطل شده و مجددا بررسی کردند و پروانه وکالت مرا دادند. من در هیچ گروه و دسته ای شرکت نداشتم عضو هیچ جریان سیاسی نبودم فقط از نظر حقوقی حرف زده بودم و یا نامه نوشته بودم…. چهارده سال پروانه مرا یعنی از ۶۲ تا ۷۶ باطل کرده بودند اما سال ۷۶ کانون پروانه من و تعدادی دیگر از وکلا را برگردادند.»
خانم پورفاضل از سال ۸۶، پرونده‌های زندانیان عقیدتی را به عهده گرفت. اولین پرونده او، مربوط به زندانی سیاسی محمدصدیق کبودوند بود: «بعد از آن ۹۰ درصد پرونده های من، پرونده های سیاسی بود. من وکیل حشمت الله طبرزدی، کورش زعیم، البرز و حمید شال قاسمی، نسرین ستوده، صدیقه مرادی، امید دانا، پیمان عارف، سراج الدین میردامادی، شهروندان بهایی شیرازی و تعدادی دیگر بودم از سال ۸۶ تا اسفند ۹۲ که بازنشسته شدم ۹۰ درصد پرونده های من سیاسی بودند. من وکیل مجتبی احمدی بودم، جوان ۲۲ ساله ای که متهم به سب النبی شده بود و تقاضای اعدام کرده بودند. دو پرونده داشت در دادگاه انقلاب و دادگاه کیفری استان. که خوشبختانه توانستم از حکم اعدام او را نجات بدهم.»
وکیل خانواده ستار بهشتی که وکالت سراج الدین میردامادی روزنامه‌نگار و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی و عقیدتی را برعهده داشته، درباره فشارهایی که متوجه او بوده به کمپین گفت: «من اگر یک نوشته‌ای داشته باشم می‌توانم بدهم روزنامه‌ای منتشر کند اما وقتی به روزنامه مراجعه می‌کردم می‌گفتند ما اجازه نداریم چاپ بکنیم. یا در انتخابات کانون وکلا شرکت می‌کردم تایید صلاحیت نمی‌شدم. نامه می‌نوشتم به چه دلیل؟ جوابی نمی‌گرفتم اینقدر به قاضی دادگاه انتظامی قضات که آنها صلاحیت‌ها را باید تایید می‌کردند فشار آوردم و سوال کردم که چه کار خلافی از من سرزده که تایید صلاحیت نشدم؟ ناگزیر شد گفت شما تعهد عملی به پذیرفتن ولایت فقیه نداری. خب من به عنوان یک فرد در جامعه، اجازه این را دارم که خودم انتخاب کنم که آیا می‌توانم ولایت فقیه را قبول داشته باشم یا نداشته باشم آیا این باید برای من جرم تلقی شود؟ من خیلی صراحت لهجه داشته‌ام همیشه و پیامد‌هایش را هم دیده‌ام.»
گیتی پورفاضل گفت: «پرونده‌های سیاسی بازدهی مالی ندارند. به هرحال یک وکیل هم نیاز دارد امورات زندگی‌اش بگذرد مثل همه مردم دیگر. می‌دانید که به کسانی که پرونده‌های سیاسی می‌گیرند و از این انسان‌های بی‌گناه دفاع می‌کنند کمتر پرونده‌های حقوقی می‌دهند، چون از پرونده‌های حقوقی است که یک وکیل می‌تواند حق الوکاله بگیرد و زندگی‌اش را اداره کند. خب وقتی که من می‌دیدم یک کارگر می‌آید به من وکالت می‌دهد باور کنید من حتی پول تمبر و فتوکپی و تشکیل پرونده را از جیب خودم می‌دادم. البته بعضی‌ها که یک مقدار وسع مالی داشتند مالیات و حق تمبر و این چیز‌ها را می‌دادند.»
او گفت که مجموعه این عوامل باعث شده تقاضای بازنشستگی بکند: «خیلی از کسانی که از آن‌ها دفاع کردم در خطر حکم اعدام بودند من رسالت خودم را در این جامعه انجام داده‌ام ولی به یک جایی رسیدم که دیدم از نظر روحی و روانی دیگر نمی‌توانم و ناگزیر شدم که تقاضای بازنشستگی بکنم. ولی باز هم من بیکار ننشسته‌ام.  می‌نویسم. از وقتی بازنشسته شدم دیگر کار وکالت نمی‌کنم ولی به کار نوشتن پرداخته‌ام.»
به گفته گیتی پورفاضل، هر وکیلی می‌تواند هر موقع می‌خواهد تقاضای بازنشستگی بکند. برای وکیل الزام نیست که حتما ۳۰ سال یا ۴۰ سال سابقه کار داشته باشد و اگر هم وکیلی ۴۰ سال سابقه کار داشته باشد الزامی به بازنشسته شدن ندارد. خود وکیل است که تقاضای بازنشستگی می‌دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر