محمدحسین رفیعی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۸ زندان اوین در نامهای به وزیر بهداشت نوشته است که بر ما روشن شده است که در این زندان کادر پزشکی، مخصوصا در مورد زندانیان سیاسی- فرهنگی، همچون قضات این پرونده ها تابع دستگاه های اطلاعاتی- امنیتی هستند و کسان زیادی به علت جلوگیری از معالجه به موقع آنها دچار سرطان های پیشرفته شده اند (دکتر رجایی و دکتر کوکبی) و یا جان خود را از دست دادهاند (مرحوم صابر). چند هفته پیش پای یکی از زندانیان شکست، بعد از چهار روز به بیمارستان اعزام شد. در مورد بهداشت، دارو، خدمات و کادر پزشکی، شما خود دیده اید و گفته اید.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کلمه، این زندانی کهنسال ملی مذهبی در بخشی از نامه خود با ذکر مثالی از بی توجهی کادر بهداری زندان اوین نوشته است: چند هفته پیش یکی از زندانیان سیاسی که در اعتصاب غذا بود، دچار بیهوشی موقت شد. ما او را به درمانگاه زندان بردیم. کادر پزشکی فشار خون او را ۱۱ و قند خون او را ۱۷۳ اعلام کرده است و گفت که خطری اورژانسی او را تهدید نمی کند. ما که پزشک نبودیم ولی میدانستیم خطری جدی جان او را تهدید می کند، زیرا چندین روز بود که او حتی قند هم با آب نمی خورد. با اصرار و سماجت ما و با هر مشقتی که بود او را به بیمارستان بوعلی سینا تهران منتقل کردند. در بدو ورود به بیمارستان، فشار خون او ۶ و قند خون او ۳۵ گزارش شده است. اسناد و مدارک موجود است.
محمدحسین رفیعی، ۷۱ ساله، فعال ملی، مذهبی و استاد بازنشسته دانشگاه تهران (رشته شیمی) در سال ۱۳۷۹ همراه با گروهی از فعالان ملی مذهبی بازداشت شد و به چهار سال حبس محکوم شد اما این حکم هیچگاه اجرا نشد. حکم آقای رفیعی و بقیه فعالان ملی مذهبی چند سال پس از بازداشت در سال ۱۳۸۲ اعلام شد.
او با سه اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های مخالف نظام و صدور بیانیه های ضد امنیتی»، «فعالیت و عضویت در گروهک غیرقانونی و ضد امنیتی موسوم به شورای فعالان ملی مذهبی» و «استفاده از تجهیزات ماهواره» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد. این حکم در تاریخ چهارم خرداد ۱۳۹۴ به وکیل او ابلاغ شد.
پس از آن آقای رفیعی غروب ۲۶ خرداد ماه در خیابان بدون توضیح علت بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
متن این نامه به شرح زیر است:
به نام خداوند دانا و توانا
جناب آقای دکتر حسن قاضی زاده هاشمی
با سلام،
در روزنامه شهروند مورخ سوم مرداد ۱۳۹۵، از قول شما آمده بود که: “به وضع بهداشتی زندانها معترضم” و در متن خبر خواندم که: “تراکم در زندانها، کمبود فضا و جای مناسب باعث گسترش بیماریهای واگیردار است و زندانیان و خانوادههایشان با این شرایط در معرض خطر قرار میگیرند”. در سال ۹۳ هم هنگام بازدید از از زندان قزل حصار در وبسایت خود نوشته بودید که: “…چیزهایی که دیدم تکاندهنده و بسیار آزار دهنده بود. فکر پزشکان مشغول به کار در زندانها که با مشکلات بهداشتی و خطرات ناشی از بیماریهای مختلف درگیر هستند و ماهانه یک میلیون و سیصد هزار تومان حقوق میگیرند خواب از چشمانم ربوده است”. و باز گفته بودید: “عجیب است که زندانیان از بدو ورود به زندان از خدمات بیمه محروم میشوند”. و حتی پیشنهاد کرده بودید که: “وزارت بهداشت پنجاه درصد هزینه تجهیز این مراکز، پزشکان و مسائل بهداشتی را تقبل میکند، مشروط بر آنکه بیمهها نیز همان اندازه همراهی داشته باشند. اما متاسفانه این همراهی از سوی بیمهها اتفاق نیفتاد”.
من پس از خواندن این متن فریاد زدم “زنده باد دکتر هاشمی” که از معدود مسئولانی است که شئون شغلی و وجدان کاری و سوگند بقراط را مراعات میکند. فقط اینگونه افراد هستند و چه نادرند در ماشین گسترده دولتی ایران که خود را از تملق، توجیهگری، تزویر و پنهان کاری رها ساختهاند و از واقعیتها سخن میگویند.
آقای دکتر هاشمی،
سیزده ماه است که در بند هشت اوین زندانی هستم و شما علیالقاعده باید در جریان پرونده من باشید، چون به تفصیل و مکرر در رسانههای مجازی از آن سخن گفتم. به موضوع مورد بحث شما بر میگردم:
در این زندان، با دزدان دریایی، قاچاقچیان مواد مخدر بینالمللی و داخلی و محکومان متنوع مالی (رشوه، اختلاس، کلاهبرداری، فروش مال غیر و …) و اداری و جاسوسی و … بیگناه یا باگناه و کمسواد و باسواد هم بند هستم. در این زندان، مبتلایان به HIV مثبت، هپاتیت B و C، سل مزمن، انواع دیگر بیماریهای واگیردار و پوستی، همراه با حشراتی چون ساس و پشه و … در کنار زندانیان ظاهرا سالم با هم نگهداری میشوند.
چندین بار این وضع را گزارش داده و طبق آییننامه زندان تقاضای تفکیک زندانیان براساس نوع اتهام و بیماری افراد را نمودهام، ولی همیشه با بیتوجهی روبرو بودهام. بگذارید از تعهد کادر پزشکی اینجا سخن بگویم. چند هفته پیش یکی از زندانیان سیاسی که در اعتصاب غذا بود، دچار بیهوشی موقت شد. ما او را به درمانگاه زندان بردیم. کادر پزشکی فشار خون او را ۱۱ و قند خون او را ۱۷۳ اعلام کرده است و گفت که خطری اورژانسی او را تهدید نمی کند. ما که پزشک نبودیم ولی میدانستیم خطری جدی جان او را تهدید می کند، زیرا چندین روز بود که او حتی قند هم با آب نمی خورد. با اصرار و سماجت ما و با هر مشقتی که بود او را به بیمارستان بوعلی سینا تهران منتقل کردند. در بدو ورود به بیمارستان، فشار خون او ۶ و قند خون او ۳۵ گزارش شده است. اسناد و مدارک موجود است. جنابعالی می دانید که او اگر دیرتر به بیمارستان می رسید چه اتفاقی می افتاد، مخصوصا که پتاسیم او به شدت کاهش یافته بود.
بر ما روشن شده است که در این زندان کادر پزشکی، مخصوصا در مورد زندانیان سیاسی- فرهنگی، همچون قضات این پرونده ها تابع دستگاه های اطلاعاتی- امنیتی هستند و کسان زیادی به علت جلوگیری از معالجه به موقع آنها دچار سرطان های پیشرفته شده اند (دکتر رجایی و دکتر کوکبی) و یا جان خود را از دست دادهاند (مرحوم صابر). چند هفته پیش پای یکی از زندانیان شکست، بعد از چهار روز به بیمارستان اعزام شد. در مورد بهداشت، دارو، خدمات و کادر پزشکی، شما خود دیده اید و گفته اید.
بگذارید وضع پزشکی خود را در سن ۷۲ سالگی گزارش کنم:
اول- در ۱۳ ماه گذشته حتی یک بار فشار خون و ضربان نبض من اندازه گیری نشده است. یک دستگاه دیجیتالی اندازه گیری فشار خون و ضربان نبض را هم اجازه ندادند به داخل زندان منتقل کنم تا حداقل خود این کار را انجام دهم.
دوم- ضربان قلب من بیش از حالت عادی است و احتمالا ناشی از اختلالات تیروئید است. در ۱۳ ماه گذشته مورد معاینه قرار نگرفته ام. پای چپ من دچار واریس پیشرفته است و می دانید که احتمال آمبولی و سکته مغزی و قلبی در این موارد افزایش می یابد. سکته در زندان اوین یعنی مرگ. خود من در این مدت چندین مورد را دیده ام که به علت بروکراسی و وسواس های امنیتی و فقدان کادر پزشکی مناسب، بیمار قبل از رسیدن به بیمارستان فوت شده است. چهار مهره از مهره های گردن من دچار ساییدگی است و عصب دست راست در تنش می باشد. و گاهی آن را دچار فلج شدگی می کند. در هر دو چشم من لنز کار گذاشته شده است (که یکی را شخص شما انجام داده اید) و هم اکنون پس از چند سال دچار تاری شده اند و باید درمان تخصصی روی آن انجام گیرد. تعدادی از دندان های من با توجه به شرایط زندان احتیاج به معالجه دارند. جنابعالی به خوبی میدانید که امکان معالجه هیچکدام از موارد فوق در اوین فراهم نیست.
سوم- علی رغم حسین نیت و مساعدت دادیار محترم ناظر زندان، به دلیل مشکلات عدیده امنیتی و اداری زندان معالجه این بیماری ها مقدور نشده است. طرفه اینکه با قانون شکنی بیّن دادستان تهران و صرف نظر از پرونده سازی و احکام صادر شده، ادامه بازداشت من از ۱۲ فرودین ۹۵ غیر قانونی است.
جناب آقای دکتر هاشمی،
موارد ذکر شده مشکلات من است، کسی که امکان انعکاس نقض حقوق خود را در رسانه های مجازی دارد و از طرف دیگر هزاران دانشمند و صدها برندگان جایزه نوبل و چندین سازمان علمی بینالمللی و مراکز حقوق بشر جهانی به بازداشت او اعتراض کردهاند. من بیمه درمانی دارم که حتی میتوانم در بیمارستانهای خصوصی تحت درمان قرار بگیرم ولی وای به حال اکثریت قریب به اتفاق زندانیانی که چنین امکانی ندارند و از بیماریهای متعددی رنج میبرند. شما را به خدا به حال این محبوسان مظلوم، مفلوک، فقیر و محروم که نه زبانی دارند و نه دادرسی، فکری بکنید.
و اگر دولت نمیتواند (معلوم است که نمیتواند) اجازه بدهید تا یک کمپین انسان دوستانه برای حل مشکل تغذیه، بهداشت، درمان، آموزش و … زندانیان، سازماندهی و اعلام شود و از جامعهشناسان و روانشناسان، پزشکان و دندانپزشکان و خیرین انسان دوست استمداد شود.
غم و اندوه آنکه کارمندان وزارت اطلاعات در دیدار چند روز پیش خود با من از وضع بهداشت و درمان زندانها دفاع میکردند!
به امید روزی که اولا تعداد زندانیان تا حد استاندارد کشورهای پیشرفته کاهش یابد و ثانیا هیچ معیار حقوق بشری نتواند ما را مکررا محکوم کند.
با سپاس از صداقت و شهامت جنابعالی
حسین رفیعی- بند ۸ اوین- ۵ مرداد ماه ۱۳۹۵
رونوشت: جناب آقای دکتر روحانی، ریاست محترم جمهوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر