پروفسور پیام اخوان، وکیل ایرانی-کانادایی، فعال حقوق بشر و استاد دانشگاه مکگیل مونترال است. آقای اخوان که دو دهه است موارد نقض حقوق بشر در جهان را به طور جدی پیگیری میکند و از جمله دادستان سابق دادگاه سازمان ملل در خصوص جنایات جنگی در یوگسلاوی و روندا بوده است، تلاشهای بسیاری برای برگزاری دادگاه “ایران تریبونال” انجام داد و در این دادگاه به عنوان رئیس تیم دادستانی، جمهوری اسلامی ایران را در رابطه با کشتارهای دههی شصت به چالش کشیدند.
با توجه به بیست و هشتمین سالگرد کشتار تابستان ۶۷ و همزمان با انتشار فایل صوتی جلسهی انتقادی حسینعلی منتظری با حسینعلی نیری، مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رئیسی و مرتضی اشراقی(ملقب به هیات مرگ) از سوی دفتر آیت الله منتظری، به سراغ این حقوقدان رفتهایم و نظرش را پیرامون اهمیت این سند تاریخی جویا شدهایم. همچنین در رابطه با درستی یا نادرستی نظریاتی که در رابطه با بخشش رهبران این کشتارها مطرح میشود، پرسیدهایم.
پیام اخوان با تاکید بر اینکه “چه کسی میتواند از بخشش صحبت کند، وقتی کسانی که مرتکب کشتار جمعی شدند هنوز از مجازات معاف هستند؟! اصلاً طلب بخشش کردهاند؟”، به خط صلح میگوید: “من کاملاً موافقم که حتی در مقابل آنهایی که با تنفر و خشم با ما برخورد کردند، نباید با تنفر و خشم عمل کنیم. با این حال، ما نمیتوانیم به تداوم بخشیدن به فرهنگ ظلم و بیعدالتی ادامه دهیم. راه جدا شدن از گذشته، به رسمیت شناختن و رسیدگی به این جرایم است؛ تا زخمها بتوانند مرهم پیدا کنند، تا درسی برای آینده بگیریم”.
جناب دکتر اخوان، همان طور که مطلع هستید، به تازگی فایل صوتی جلسهای از طرف دفتر آیت الله منتظری منتشر شده است. اطلاعاتی که در آن جلسه رد و بدل میشود، علیرغم اینکه اکثراً در موضعگیریهای پیشین آقای منتظری هم مطرح شده بود، اما حاوی نکاتی جدید و تکان دهنده نیز هست. شما چه چیز تازهای در این سند یافتید و در واقع اهمیت آن را در چه میدانید؟
این فایل صوتی فرصتی است برای دوباره مطرح کردن یک بیعدالتی تاریخی، که تا به امروز از طرف جمهوری اسلامی بی جواب مانده است. حقایق و اتفاقات سال ۱۳۶۷ با این فایل صوتی زنده میشوند؛ بی تفاوتی رهبری ایران به درخواست آیتالله منتظری برای بخشیدن جان زندانیان سیاسی. آنچه برای من واقعاً شاخص است صرفاً این فایل صوتی نیست، بلکه این است که بالاخره رسانههای جمهوری اسلامی و مسئولین، اعدامهای دسته جمعی سال ۱۳۶۷ را به رسمیت شمردند. نباید فراموشمان شود که در این خصوص تا همین اواخر، سیاست انکار وجود داشته است. من به خاطر میآورم که در سال ۱۳۹۱، بعد از حکم دادگاه ایران تریبونال، یکی-دوتا مقاله در رسانههای جمهوری اسلامی منتشر شد که به طور غیر مستقیم این جنایات را به رسمیت شناختند، و ما از اینکه بالاخره این سکوت شکسته شد به شگفت آمدیم. اما اینکه حالا شاهد چنین بحث آزادی در میان مردم ایران هستیم، واقعاً شگفت انگیز است و حتی برخی مقامات پیشنهاد اینکه یک معذرت خواهی لازم است، میدهند.
شما به اطلاع رسانی و افشاگری در خصوص کشتارهای دههی شصت معتقد هستید و همچنین اعتقاد دارید که مسئولیت شخصی رهبران این کشتارها از اهمیت ویژهای برخوردار است. با فرض اینکه افشاگری صحیح و گستردهای صورت بگیرد و بازماندگان و مردم هم نه ببخشند و نه فراموش کنند، ایدهی شما برای قدم بعدی چیست و در مقابل انتقادات عدهای، تفاوت این دیدگاه با انتقام را در چه میدانید؟
یافتن حقیقت، قدم اول در راه عدالت است، و بدون عدالت آشتی ممکن نیست. با فراموشی جنایات گذشته، تکرار آنها غیر قابل اجتناب است. ما باید بگوییم هرگز! هرگز دوباره آنهایی که در قدرتاند نتوانند فرزندان ایران را قتل عام کنند، هرگز دوباره کسی تنها به خاطر مذهب و اعتقاداتش زندانی و شکنجه نشود. عدالت، انتقام نیست؛ به معنی تکرار همان جرمی نیست که مرتکبین با شکنجه و اعدمهای غیر عادلانه انجام دادند. عدالت به معنی این است که آنهایی که مسئول این جنایت بودهاند، باید به مردم پاسخ دهند. عدالت به این معناست، کسی که مردم بیگناه را به قتل میرساند، بدون در نظر گرفتن جایگاه قدرتش، باید پاسخگو باشد؛ چرا که هیچ کس بر قانون برتر نیست. وقتی چنین فرهنگی را بسازیم، وقتی به حقوق بشر احترام بگذاریم، آن زمان است که ایران به یک کشور کاملاً متفاوت تبدیل میشود.
به نظر میرسد در ایران چشم انداز روشنی برای ایجاد شرایطی که بتوان بانیان این کشتار را در سطح بین المللی محاکمه کرد، وجود ندارد؛ خصوصاً که اکثر این افراد سالخورده هستند و یا در حال حاضر حتی بعضاً در قید حیات نیستند. به علاوه، به نظر نمیرسد که ارادهای نیز در سطح بین الملل در این خصوص وجود داشته باشد. با این توضیح، چگونه میتوان این مسئلهی تاریخی را حل و وجدان عمومی و بازماندگان را آرام کرد؟
من درگیر بسیاری از موارد دادگاههای بینالمللی لاهه بودم و درحالی که تحقق چنین عدالتی در سطح جهان، خیلی مهم است، ولی مبارزهی واقعی در راه حقوق بشر، بین مردمی که مستقیماً تحت تاثیر بودند، انجام میگیرد. لاهه نمیتواند مشکلات ایران را حل کند. مردم ایران خود باید کشورشان را بازسازی کنند و وقتی این کار را کنند، سپس دادگاههای بین المللی میتوانند برای کمک کردن(همکاری) دعوت شوند. هرچند بهتر است که این جرایم در دادگاههای ایرانی که به واقع بیطرفانه و منصفانه باشند، قضاوت شوند. یکی از جنبههای اساسی برای ایرانی دموکراتیک، باید قوهی قضاییهای باشد که به جای ابزار سرکوب بودن، از حقوق بشر دفاع میکند. همین که چندین تن از اعضای “کمیتهی مرگ”، قوهی قضاییهی ایران را تحت تسلط دارند، خود بازتاب دهندهی ورشکستگی اخلاقی این قوه است. دستگاهی که به ترفیع آنان که مرتکب جنایت علیه بشریت شدند، میپردازد، بدیهیست که هیچ اعتباری ندارد.
برخی معتقدند که به نفع آشتی ملی و گزار به دموکراسی، باید نسبت به این مسئله بخشش داشت. مثلاً، به تازگی مصطفی تاجزاده در یادداشتی از خانوادههای اعدامشدگان خواسته “تا با الهام از ماندلا ببخشند اما فراموش نکنند تا ایران و ایرانی از چرخهی شوم نفرت و کینه و انتقام رها شوند”. نظر شما در این خصوص چیست؟
بخشیدن و عدالت، دو موضوع جدا از هم هستند. عدالت مسئولیت دولت است و بخشیدن انتخاب شخصی قربانیان و خانوادهایشان است. نلسون ماندلا تنها وقتی که از زندان آزاد شد، میتوانست از بخشیدن صحبت کند؛ پس از این که آفریقای جنوبی از آپارتاید به دموکراسی رسید. چه کسی میتواند از بخشش صحبت کند، وقتی کسانی که مرتکب کشتار جمعی شدند هنوز از مجازات معاف هستند؟! اصلاً طلب بخشش کردهاند؟
من کاملاً موافقم که حتی در مقابل آنهایی که با تنفر و خشم با ما برخورد کردند، نباید با تنفر و خشم عمل کنیم. با این حال، ما نمیتوانیم به تداوم بخشیدن به فرهنگ ظلم و بیعدالتی ادامه دهیم. راه جدا شدن از گذشته، به رسمیت شناختن و رسیدگی به این جرایم است؛ تا زخمها بتوانند مرهم پیدا کنند، تا درسی برای آینده بگیریم. همچنین در حال حاضر صحبت از بخشش، خیلی زود است و در هر حال، کسی نمیتواند مجبور به بخشیدن شود و باید بخشیدن را خود انتخاب کند. مسئولیت دولت اجرای عدالت است و نشان دادن اینکه شما نمیتوانید هزاران جوان بیگناه را به قتل برسانید و همچنان از قدرت و مشروعیت لذت ببرید. تا وقتی که این درس را نگیریم، ایران همچنان از همین فرهنگ تنفر و خشونت که ما را در این وضعیت تاسفبار قرار داده، آسیب میبیند. اما من خوشبینم که با بهرهمندی از این تجربهی تاریخی، نسل جدید میتواند شروع به ساختن آیندهای متفاوت برای ایران کند؛ آیندهای که بر حسب عدالت و احترام به حقوق بشری همهی ایرانیان، مجزا از مذهب و اعتقادات سیاسیشان باشد.
با تشکر از فرصتی که در اخیار ماهنامهی خط صلح قرار دادید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر