۱۳۹۶ تیر ۲, جمعه

« آخرین امید برای نجات جان یک زندانی » نامه سعید شیرزاد از زندان رجایی شهر



سعید شیرزاد، فعال حقوق کودک و زندانی سیاسی زندان رجایی شهر کرج ، طی نامه‌ای برای نجات جان یکی از همبندیانش خواستار یاری همگانی شده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، متن کامل این نامه که از سوی سازمان حقوق بشر ایران منتشر شده است، در پی می‌آید:
«روزهای آخر بهمن سال ۹۳ به بند ۱ زندان گوهردشت منتقل شدم. زندگی کردن در میان بیش از ۳۰۰ زندانی محکوم به مرگ که هر شب مرگ بر خوابشان سایه می‌افکند و شروع هفته‌شان سه‌شنبه‌هاست ، دشوار ، تلخ  و  فراموش نشدنی است.
بیش از ۹۰ درصد این اعدامیان، به اتهام قتل محکوم به اعدام شده‌اند، اما باید در میان آنان زندگی کنی تا بدانی رفتار و شخصیت بخشی از آنان به گونه‌ای است که نمی‌توان تصور کرد به خاطر قتل، چه عمد و چه غیرعمد، زندانی و محکوم شده‌اند. برخی از این زندانیان محکوم به قتل، به هیچ عنوان با تصور ما از یک انسان قاتل که با برنامه و با خونسردی و یا نفرت دیگری را می‌کشد، نمی‌خوانند. برخی از این‌ها از سر استیصال، جنون آنی، خشم و یا سهواً کسی را کشته‌اند اما قاتل نیستند.
یکی از این محکومان زیر سایه مرگ ، نامش حامد زاهدی بود. من ۶ ماه با حامد هم اتاق بودم و هر روز که از آشنائی اجباری‌مان می‌گذشت باور این‌که این آدم کسی را کشته باشد برایم دشوارتر می‌شد. نه قتل که رفتار و منش این آدم با هیچ جرم و جنایتی نمی‌خواند.
من از آن بند رفتم و از حامد مدتی بی‌خبر بودم تا چند روز پیش که برای گرفتن خبری از او با خانواده‌اش تماس گرفتم و جویای احوالش شدم. چنان‌که خانواده حامد به من گفتند خانواده مقتول پس از پیگیری و التماس بسیار، در نهایت راضی شده‌اند در قابل دریافت ۲۰۰ میلیون تومان دیه، از خون حامد و قصاص او بگذرند.
خانواده حامد، دار و ندار زندگی‌شان را فروخته‌اند و به هر کسی که می‌شناخته‌اند رو انداخته‌اند و در نهایت ۱۰۰ میلیون از این مبلغ را تأمین کرده‌اند اما هنوز برای نجات جان حامد، ۱۰۰ میلیون تومان دیگر کم دارند. آن‌ها برای تأمین این ۱۰۰ میلیون باقیمانده فقط تا آخر ماه رمضان فرصت دارند.
من، چند ماهی را با حامد زاهدی زیسته‌ام، زندگی درون زندانش را به چشم دیده‌ام و می‌دانم در اوج نومیدی و زیر سایه مرگ، چگونه هزینه تحصیل فرزندش را با آشپزی کردن در زندان تأمین می‌کرد. فارغ از جرمی (قتل) که مرتکب شده است و به خاطر شرمساری و پشیمانی‌اش بابت آن هیچ‌گاه از آن صحبتی نکرد، فراموش نکنیم که اعدام در هر شرایطی قتل دولتی است و مجازاتی بی‌رحمانه است و باید متوقف شود.
با هر رنگی، سبز و یا بنفش، با هر جایگاه طبقاتی و هر باور سیاسی و هر ایدئولوژی موافق یا مخالف باورهای سیاسی من، از شما خواهش می‌کنم کمک کنید انسانی را هرچند “مجرم به جرمی نابخشودنی و جبران ناشدنی” از طناب دار و مرگ نجات دهیم. نجاتش دهیم نه به خاطر خودش بلکه بخاطر فرزندش که به گناه پدر و به خطای او زندگی‌اش با اعدام پدر بیش از این تباه می‌شود. اگر فکر می‌کنید اعدام مجازاتی ظالمانه و غیرانسانی و اگر می‌توانید کمک کنید جان حامد زاهدی را نجات دهید، هر مبلغی که می‌توانید، لطفاً کمک کنید. کمک شما نه تنها جان یک انسان که آینده یک کودک و یک خانواده را نجات می‌دهد. شماره حساب پدر حامد زاهدی را پایان نامه می‌گذارم.
سعید شیرزاد
۲۵ خرداد ۹۶۶ زندان رجایی‌شهر»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر