بنا به اطلاعات رسیده قاتلین مرحوم فرهنگ امیری بدون پا بند ، دستبد و حتی فرم مخصوص زندان به دادگاه منتقل می شوند .
با در نظر گرفتن این امر جای بسی تعجب است که در زمان انتقال شهروندان بهایی از زندان گوهر دشت کرج به زندان اوین ، که همزمان همسرانشان در اوین محبوسند ایشان را مجبور به استفاده از پابند ، دست بند و نیز فرم مخصوص زندانیان نموده و در صورت امتناع آنها را از ملاقات ماهیانه محروم می نمایند.
لازم به تاکید مجدد است که این شهروندان بهایی تنها به جرم اعتقاد به دیانت بهایی تحمل حبس می نمایند و آن دو قاتل به جرم قتل نفس.
قابل ذکر است که تمامی زندانیان هنگام خروج از زندان جهت مراجعه به دادگاه مربوطه یا حتی بیمارستان موظف به پوشیدن لباس زندان و استفاده از دستبند می باشند.
گرچه تمامی زندانیان محکوم به قتل علاوه بر دستبند مجبور به استفاده از پابند نیز می باشند.
روز شنبه پنجم مهر ماه ۹۵ مرحوم امیری در شهرستان یزد با ضربات چاقو به قتل رسیدند. عصر دو نفر به بهانه خرید خودرو وانت به منزل ایشان مراجعه کردند و پیام فرزند ارشدشان از پشت درب باز کن پاسخ میدهد که خودرو فروشی نیست. اما آنها دست بردار نبودند و از پیام می خواهند که به درب منزل بیاید و وقتی با هم روبرو می شوند هر دو جوان مراجعه کننده تعجب می کنند زیرا تصور می کردند که آقای فرهنگ امیری درب را خواهند گشود . دوباره اندکی از معامله ماشین صحبت می کنند و قدری یکدیگر را نگاه کرده از صحنه دور می شوند.
چون آنشب جناب فرهنگ امیری به اتفاق همسر و فرزندانشان خارج از منزل بودند قاتلین به هدف خویش نرسیدند.
روز بعد حدود ساعت هفت و نیم شب مجددا به منزل جناب امیری مراجعه کرده ایشان را به کوچه می کشانند و صحبت از معامله ماشین می کنند . در لحظه ای که جناب امیری پشت خود را به آنها می کند قاتل اصلی که قدی بلند تر از برادر کوچکتر خود داشت و چپ دست بود با دست چپ چاقوی آشپزخانه را که در جیب داشته است تا دسته به پهلوی جناب امیری فرو می کند.جناب امیری که پیکری قوی داشتند به طرف قاتل برمی گردند برادر کوچکتر نیز ضربه ای با چاقوی دیگر به صورت ایشان میزند و جلوی دهان جناب امیری را می گیرد . برادر بزرگتر که متوجه شده علیرغم تصور وی کار جناب امیری تمام نشده از روبرو ضربات متعدد چاقو به قلب و سینه ایشان وارد می کند . جناب فرهنگ امیری در حالیکه آنها را با دست به عقب می زدند ، ضربات مهلک چاقو را تحمل می کردند تا به زانو در آمده و نقش بر زمین می شوند.بعد از دقایقی جان به جان آفرین تسلیم می کنند .با وجود آنکه مسئولین آمبولانس ایشان را پس از ۳۰ دقیقه تاخیر به بیمارستان رسانده ولی توجه پزشکان و تزریق چهار لیتر خون ثمری نبخشیده و روح پر فتوح آن عزیز به ملکوت اعلی صعود می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر