۱۳۹۵ فروردین ۲۹, یکشنبه

سعید رضوی‌فقیه به فدریکا موگرینی: حقوق بشر را به پای مطامع تجاری خود قربانی نکنید

Razavi-Faghih-Mogherini-sahamnews
سعید رضوی فقیه زندانی سیاسی و روزنامه‌نگاری که به تازگی پس از شکسته شدن حکمش از زندان اوین آزاد شده است و پیش از آن بیش از ۱۲ روز را در اعتصاب غذا به سر می‌برد و برای بی‌عدالتی‌های حاکم، لبان خود را نیز دوخته بود همزمان با سفر فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نامه‌ای سرگشاده به وی از طریق سفارت هلند داده و در آن به وضعیت زندانیان سیاسی ایران اشاره کرده است. متن کامل این نامه که در اختیار سایت ندای آزادی قرار گرفته است بدین شرح است:
به نام خدا
نامه سرگشاده خطاب به سرکارخانم فدریکا موگرینی رئیس کمیسیون سیاست خارجی اتحادیه اروپا؛ از طریق هیئت نمایندگی ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا (کشور پادشاهی هلند) در تهران
سرکار خانم فدریکا موگرینی رئیس محترم کمیسیون خارجی اتحادیه اروپا؛
با تقدیم سلام و احترام، پیشاپیش براساس سنت‌های کهن میهمان‌نوازانه ایرانی و آداب و اخلاق حسنه اسلامی سفر شما را در روزهای آینده به کشورم خوش آمد می‌گویم و آرزوی اقامتی خوش در ایران و خاطراتی خوب از این سرزمین و مردم شریف آن دارم.
هرچند می دانم فشردگی برنامه‌ها و ماموریتهای سیاسی و اقتصادی‌تان فرصتی برای تجربه دیدار با مردم نجیب ایران نخواهد گذاشت و اوقات اقامت شما عموما به مذاکرات پیاپی وفشرده دیپلماتیک با مسئولان حکومتی خواهد گذشت.
با این‌همه جا دارد اینجانب به عنوان کسی که بیش از دوسال به عنوان یک زندانی سیاسی در زندان­های رجایی شهر و اوین بوده و تنها ده روز است از زندان آزاد شده و به چشم خویش از نزدیک شاهد آنچه خواهم گفت بوده‌­ام، در آستانه این سفر از فرصت بهره جسته و نکاتی چند را به اطلاع برسانم. گرچه با توجه به فعالیت­های چندین ساله‌­ی کنشگران سیاسی و مدنی ایران و پیگیری نهادهای بین المللی حقوق بشری، چه بسا خود شما بیش از من از جزئیات آنچه می­‌خواهم بگویم مطلعید.
سرکار خانم موگرینی
هم اینک که این سطور را خطاب به شما می­‌نگارم بیش از بیست روز از اعتصاب غذای دوست و هم‌بند مقاوم و عزیزم حسین رونقی ملکی می‌­گذرد در حالی‌که از چند روز پیش پدر و مادر این فعال مدنی جوان و آزادی‌خواه نیز به نشان همراهی با فرزند خویش و حمایت از آرمانهایش دست به اعتصاب غذا زده‌اند. این جوان شجاع از بیست و سه سالگی به این سو بیش از هفت سال است بخشی از بهترین سال­های عمر خود را در زندان می‌گذراند و این غیر از فرایند غیرقانونی بازجویی‌­های توام با شکنجه و بازرسی‌­های نامتعارف منزل و فشارهای مداوم بر خانواده اوست.
حسین رونقی تنها یک نمونه است. پیش از او نیز بسیاری از زندانیان در اعتراض به احکام ناعادلانه صادر شده از سوی محاکم قضایی فرمایشی و غیر مستقل یا در اعتراض به شرایط غیرقاتونی و غیرانسانی بازجویی و بازداشتگاه و زندان دست به اعتصاب غذا زده و پس از این نیز خواهند زد.
عیسی سحرخیز که اخیراً دو بار به مدت طولانی در اعتصاب غذا بود و آسیب‌­های جدی جسمانی دید، احسان مازندرانی و سیامک نمازی و محمود بهشتی و رسول بداقی و بسیاری دیگر و از همه تاثربرانگیزتر هدا صابر که اعتصابش منجر به مرگی قهرمانانه و دردناک شد.
این امر برای من که جدیت افراد یاد شده و میزان پایبندی‌شان را به مسئولیت­‌های اجتماعی و پایداری‌شان را در مسیر مقاومت مدنی و مبارزه مسالمت آمیز و اعتصاب غذای تر یا خشک به عنوان تنها راه حل دفاع از حقوق زندانیان می‌شناسم بسیار نگران کننده است و بااندوه و نگرانی به پیامدهای خطرناک و غیرقابل جبرانی که ممکن است هر آن روی دهد می‌­اندیشم.
جرم حسین رونقی ملکی مثل بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی و عقیدتی تنها مبارزه با سانسور خبری و تلاش برای گردش آزاد اطلاعات و یا اظهار نظر در فضای مجازی است.این اقدامات البته در کشوری کهن‌گاه مسئولان تراز اولش به امنیت و اقتدار بر بنیاد ارعاب و ترس یا سکوت و ناآگاهی مردم است، جرم امنیتی تلقی و تبلیغ می‌گردد و این در حالی است که تدوین و تصویب قانون جرم سیاسی پس از ۳۸ سال عامدانه همچنان مسکوت مانده تا بر این اساس اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی در خصوص هزاران زندانی که یا پس از سال­ها آزاد شده‌اند و یا هنوز در زندان‌­های ایران شکیب‌مندانه ایام حبس را سپری می­‌کنند اعمال نشود.
برهمین پایه غلط است که متولیان امر با این شعبده و ترفند رسوا به دروغ مدعی می­‌شوند در ایران زندانی وجدان از جمله عقیدتی و سیاسی یا حقوقدان و روزنامه‌نگار زندانی وجود ندارد و هیچکس صرفاً به جرم اعتقاداتش یا بیان آراء و عقایدش محاکمه و مجازات نمی شود، همچنان‌­که مدعی می‌شوند هیچ‌کس برای اعتراف به گناه ناکرده شکنجه سرخ یا سفید نمی­‌شود بلکه صرفاً تعزیر می‌­گردد.
سرکار خانم؛
در کنار نام حسین رونقی ملکی که خاطرات ماه­های اخیر حبس من در زندان اوین از جمله با حضور آرام و آرامش بخش او گره خورده است، می­توانم فهرستی بلند از نام جوانان مظلومی را ردیف کنم که حتی لحظه‌ای تصور چهره و میزان محکومیت و شرایط نامساعدشان در زندان صخره ای از اندوه بر سینه‌­ی بی طاقتم می­‌نشاند.
زانیار و لقمان مرادی، حمزه سواری، ایقان شهیدی، نوید­ خانجانی، پیمان عارفی، واحد خلوصی، رسول حردانی، فرهنگ و شهرام پور منصوری، سعید ماسوری، سعید پورحیدر، سعید شیرزاد، میثاق یزدانی، شاهین ذوقی‌­تبار و جعفر اقدامی و دیگران در زندان فاجعه‌بار رجایی‌شهر که حوادث روزمره‌­اش به برخی افسانه­‌های قرون وسطایی می­‌ماند و نیز مسعود قاسم خانی، محمدسعید حسین‌­زاده، مسعود ابوطالبی، محمدحسین عزیز، فریبرز گرامی، فرید اکرمی، محمود بهشتی، امید کوکبی، محمدصدیق کبودوند و رسول بداقی و دیگران در اندرزگاه هفت زندان اوین که اخیراَ افتخار مصاحبت‌شان را در اوین داشتم، زندانی که داغ سنگین خاطرات سیاه و ننگین چند دهه را از ۱۹۷۰ به این سو چون کفاره­ای ابدی بر پیشانی خویش می­‌کشد و در کنار نام‌­های بالا مردان فرزانه و نستوهی که سرمایه جوانی‌­شان را رهن بهبود وضعیت نسل آینده کردند. نسلی که متاسفانه هنوز هم چشم‌اندازی روشن در برابر خویش نمی‌­یابد و سرنوشت نامعلوم‌شان به بلاهت یا قدرت‌­طلبی و ثروت اندوزی اقلیتی اندک شمار گره خورده که به ناشایستگی بر منابع ثروت و قدرت نامشروع چنبره زده‌­اند.
دکتر حسین رفیعی، آقای عبدی و مصطفی تاج­زاده، بعنوان نمایندگان استادان و معلمان و روزنامه‌­نگاران آزاده ایرانی همچنان در حبس به سر می‌برند اما کسانی‌که بارها و بارها با «نه» بزرگ مردم روبرو شده‌­اند سهم بزرگ کیک قدرت را با ولعی سیری ناپذیر می‌­بلعند و هل من مزید می­‌گویند.
در کنار همه تلاشگران آزادی­خواه جا دارد در این میان یاد کنم از نمادها و سختگویان آزاده جنبش اجتماعی و سیاسی همچنان زنده و پویای سبز، یعنی خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی که بیش از پنج سال است با شرایطی دشوار بدون محاکمه و به طور خودسرانه و غیرقانونی در زندان خانگی به سر می‌برند و هم‌پای هواداران وفادار خود تاوان حق‌­گویی و قانون‌­گرایی و آزادی‌خواهی مسالمت‌جویانه را به تشنگان ثروت و شیفتگان قدرت بی‌حد و حصر پس می­‌دهند.
بگذریم از خون­‌های به ناحق ریخته بر کف خیابان‌های تهران و پیکرهای پاک خفته در خاک سیاه و سرد بهشت زهرا یا خاوران که خود قصه پر غصه و مفصل دیگری است.
کمیسر محترم امور خارجی اتحادیه اروپا؛
آنچه متذکر شدم صرفاً برای یادآوری نقض حقوق بشر و حتی زیر پا گذارده شدن قانون اساسی و قوانین موضوعه نظام جمهوری اسلامی در ایران بود و بس. اما آنچه می‌­خواهم بگویم به خلاف انتظار شما و دیگران، این نیست که به مثابه فرشته نجات کلان ملت دیرپا، رشید و نجیب ایران از آسمان به زمین تهران فرود آیید و حقوق از دست رفته جوانان آزادی­خواه ایران را از حکومتی توسعه‌­طلب و اقتدار­گرا به معجزه باز ستانده و به رسم صدقه یا نواله به صاحبان حق بازگردانید.
من و شما هر دو به خوبی می­‌دانیم که اتحادیه اروپا و ارکان آن، از جمله کمیسیون تحت مدیریت شما نماینده افکار عمومی مردم اروپا و بازتاب دهنده ارزش­های مترقی برآمده از تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی چند سده گذشته اروپا به مثابه ارزش­های جهانی و بشری نیست. بلکه نماینده منافع دولت­های اروپایی است که بیشتر آنها دغدغه اصلی‌شان حفاظت از منافع کلان سرمایه­‌دارانی است که در پی منافع بیشتر به هر قیمت و تحت هر شرایطی هستند.
بنابراین از شما نمی­‌خواهم به نام ارزش­های دنیای جدیدی که ملت­های اروپایی آفریده‌­اند و بسیاری از آنها وجه بشری و جنبه جهانی دارند و برای تمام مردمان سرزمین­‌های دیگر غنیمتی ارجمند به شمار می‌­آید در مذاکره با مقامات ایرانی به جای نمایندگی منافع و خواست­های دولت­های عضو اتحادیه متبوع خود به جدال برای احقاق حقوق از دست رفته­‌ی روشنفکران، روزنامه‌­نگاران، دانشجویان، استادان، جوانان آزادی­خواه، زنان برابری طلب، اقلیت­های دینی و ملی، کنش­گران مدنی و حقوق­دانان برخیزید. اگرچه به حکم عقل به عنوان یک انسان آگاه و صاحب اراده آزاد وظیفه دارید چنین کنید.
من از شما نمی­‌خواهم به عنوان یک زن آزاد و بهره‌­مند از حقوق مساوی با مردان از زنان آزادی­خواه و مساوات طلب ایرانی که در«بند بانوان زندان اوین» سرافرازانه حبس­‌های طولانی مدت را به گناه بی‌­گناهی طی می­‌کنند دفاع کنید و خواهان آزادی آنان شوید؛ زنانی که حقیقت آشکار، یکسره به  بی‌گناهی همگی­‌شان گواهی­ می‌­دهد و تنها و تنها به صرف آزادگی و حق‌­طلبی و دفاع از حقوق زنان ایرانی طنین خوش­‌آهنگ سخنان نغز و پر مغزشان در پس دیوارهای بی­روزن اوین خاموش مانده است. اگرچه انتظار می­‌رود به عنوان یک زن آزاد چنین کنید.
من از شما نمی­‌خواهم تاوان خون­های به ناحق ریخته را مطالبه کنید یا حتی بر رفع حبس خانگی رهبران مظلوم و محبوب جنبش سبز پافشاری نمایید یا دست­کم ممنوع­‌التصویر شدن خوش‌نام‌­ترین رئیس­ جمهوری تاریخ ایران را به چالش بکشید. من حتی از شما نمی‌­خواهم به همتای محترم ایرانی خود گوشزد کنید که خلاف ادعای ایشان در ایران روزنامه‌­نگاران زندانی هم داریم و نمونه حاضر آن آزاده مردی نستوه چون عیسی سحرخیز یا احسان مازندرانی یا سامان صفرزایی است. من نمی‌­خواهم به وی تذکر دهید که سیاست‌­ورز شریف آن است که واقعیت تلخ را تغییر دهد و سیاس‌ت­ورز ظریف آن است که اگر نمی‌­تواند واقعیت تلخ را تغییر دهد دست­کم آن را توضیح می‌­دهد یا توجیه می‌کند، نه آن‌­که یکسره انکارش نماید. اگرچه به عنوان یک سیاستمدار پرورده در دامن فرهنگ و ارزش­های جهان جدید علی‌­القاعده وظیفه دارید چنین کنید. اما من از شما به جد و پافشاری ویژه می‌­خواهم وقتی با مقامات ارشد ایرانی در بخش­ها و سطوح مختلف به مذاکره می‌پردازید خون جوانان وطن مرا و فهرست زندانیان جوان و سال­خورده زندان­های کوچک این زندان بزرگ و گزارش رنج‌­ها و مصائب ایشان را وجه­‌المصالحه بالا بردن حجم قراردادهای تجاری و معاملات کلان سودآور نکنید. از شما به اصرار خواهش می­‌کنم اگر نمی‌­خواهید از حقوق زنان رنج‌­دیده وطنم و به ویژه فعالان در بند حقوق زنان دفاع کرده و خواهان آزادی سریع ایشان شوید و اگر نمی­‌کوشید جمهوری اسلامی را متقاعد کنید بی قید و شرط به اصول حقوق بشر و قانون اساسی و قوانین عادی خود در مورد حقوق مردم و زندانیان سیاسی و عقیدتی و صنفی پایبند باشد، دست­کم از این‌­گونه خودسری­‌ها و مظالم به مثابه چوب‌­دستی برای رام کردن و آرام کردن مقامات ایرانی در چانه­‌زنی­های اقتصادی و سیاسی استفاده ابزاری نکنید.
سرکار خانم؛
حکومت ایران حداقل طی دو دهه گذشته نشان داده برای هیچ ملتی جز ملت ایران خطرآفرین نبوده است. حضور انبوه زندانیانی که در زندان‌های کشور نمایندگان اصناف، عقاید و گروه‌­های سیاسی و اجتماعی مختلف‌­اند، نمایش­گر شکاف و نقاری است که میان حکومت و مردم به وجود آمده و روزبه روز عمیق­‌تر شده است. از همین رو است که حکومت تلاش جدی و متمرکز بر تقویت نیروی سرکوب و ضد شورش، سازماندهی نیروهای ویژه مزدور لباس شخصی، تاسیس دستگاه­‌های اطلاعاتی و امنیتی موازی و تبدیل دستگاه قضایی به ابزار بروکراتیک پلیس سیاسی برای دست و پا کردن توجیهات حقوقی و قضایی سرکوب دارد. در واقع حکومت ایران فقط و فقط برای مردم تحت سلطه خود در قلمروی مرزهای ایران خطرآفرین است و بس. بنابراین از شما درخواست دارم از چانه‌­زنی بر سر کمیت و کیفیت آزمایش­های موشکی و تاسیسات هسته‌­ای و خطرات آن برای امنیت منطقه و صلح جهانی نیز به مثابه ابزاری برای بالا بردن حجم سرمایه‌­گذاری‌­های سودآور در ایران استفاده نکنید و از آن بدتر مفاهیم حقوق‌­بشر و دموکراسی و صلح را به عنوان وسیله انتفاع تجاری و کسب امتیاز­های اقتصادی به کار نگیرید و اگر نمی‌­خواهید به نمایندگی از فرهیختگان ملت­های اروپایی مطالبات جدی و غیر منفعت‌­طلبانه در زمینه دموکراسی و حقوق بشر و آزادی­های قانونی در ایران داشته باشید، دست­کم رنج دوستان پر افتخار و سربلند و بی­‌مدعای مارا به رایگان وجه‌المصالحه قرارداد­های سودآور برای دولت­های عضو اتحادیه اروپا و زیان‌­آور برای ملت ایران قرار ندهید. در غیر این صورت مطمئن باشید این گناه نابخشودنی از حافظه تاریخی ملت ایران پاک نخواهد شد و روزی که مردم ایران بر سرمایه­‌های مادی و معنوی درون و برون مرز­های خود حاکم شوند، پاسخی شایسته به این رفتار­های دوگانه خواهند داد.
در خاتمه با پوزش از اطاله کلام مجدداً برای شما و هیئت همراه اقامتی خوش در ایران و خاطراتی خوب از این سفر آرزو دارم اما پیشنهاد می‌­کنم که یک روز بیشتر در تهران بمانید و سری به یکی از زندان­‌های متعدد پایتخت کشور ما به ویژه بازداشت­گاه سیاه یا زندان عادی زنان در ورامین و «بند بانوان زندان اوین» بزنید که مجموعه‌­ای از شایسته‌­ترین زنان و دختران ایران در آن محبوس‌­اند؛ و از نزدیک با آنچه در زیر پوست جمهوری اسلامیِ به ظاهر در حال بازگشت به نظام بین‌­الملل می­‌گذرد آشنا شوید.
با احترام مجدد
سعید رضوی فقیه
۲۸/۰۱/۱۳۹۵
۱۶/۰۴/۲۰۱۶

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر