سعید رضوی فقیه زندانی سیاسی و روزنامهنگاری که به تازگی پس از شکسته شدن حکمش از زندان اوین آزاد شده است و پیش از آن بیش از ۱۲ روز را در اعتصاب غذا به سر میبرد و برای بیعدالتیهای حاکم، لبان خود را نیز دوخته بود همزمان با سفر فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نامهای سرگشاده به وی از طریق سفارت هلند داده و در آن به وضعیت زندانیان سیاسی ایران اشاره کرده است. متن کامل این نامه که در اختیار سایت ندای آزادی قرار گرفته است بدین شرح است:
به نام خدا
نامه سرگشاده خطاب به سرکارخانم فدریکا موگرینی رئیس کمیسیون سیاست خارجی اتحادیه اروپا؛ از طریق هیئت نمایندگی ریاست دورهای اتحادیه اروپا (کشور پادشاهی هلند) در تهران
سرکار خانم فدریکا موگرینی رئیس محترم کمیسیون خارجی اتحادیه اروپا؛
با تقدیم سلام و احترام، پیشاپیش براساس سنتهای کهن میهماننوازانه ایرانی و آداب و اخلاق حسنه اسلامی سفر شما را در روزهای آینده به کشورم خوش آمد میگویم و آرزوی اقامتی خوش در ایران و خاطراتی خوب از این سرزمین و مردم شریف آن دارم.
هرچند می دانم فشردگی برنامهها و ماموریتهای سیاسی و اقتصادیتان فرصتی برای تجربه دیدار با مردم نجیب ایران نخواهد گذاشت و اوقات اقامت شما عموما به مذاکرات پیاپی وفشرده دیپلماتیک با مسئولان حکومتی خواهد گذشت.
با اینهمه جا دارد اینجانب به عنوان کسی که بیش از دوسال به عنوان یک زندانی سیاسی در زندانهای رجایی شهر و اوین بوده و تنها ده روز است از زندان آزاد شده و به چشم خویش از نزدیک شاهد آنچه خواهم گفت بودهام، در آستانه این سفر از فرصت بهره جسته و نکاتی چند را به اطلاع برسانم. گرچه با توجه به فعالیتهای چندین سالهی کنشگران سیاسی و مدنی ایران و پیگیری نهادهای بین المللی حقوق بشری، چه بسا خود شما بیش از من از جزئیات آنچه میخواهم بگویم مطلعید.
سرکار خانم موگرینی
هم اینک که این سطور را خطاب به شما مینگارم بیش از بیست روز از اعتصاب غذای دوست و همبند مقاوم و عزیزم حسین رونقی ملکی میگذرد در حالیکه از چند روز پیش پدر و مادر این فعال مدنی جوان و آزادیخواه نیز به نشان همراهی با فرزند خویش و حمایت از آرمانهایش دست به اعتصاب غذا زدهاند. این جوان شجاع از بیست و سه سالگی به این سو بیش از هفت سال است بخشی از بهترین سالهای عمر خود را در زندان میگذراند و این غیر از فرایند غیرقانونی بازجوییهای توام با شکنجه و بازرسیهای نامتعارف منزل و فشارهای مداوم بر خانواده اوست.
حسین رونقی تنها یک نمونه است. پیش از او نیز بسیاری از زندانیان در اعتراض به احکام ناعادلانه صادر شده از سوی محاکم قضایی فرمایشی و غیر مستقل یا در اعتراض به شرایط غیرقاتونی و غیرانسانی بازجویی و بازداشتگاه و زندان دست به اعتصاب غذا زده و پس از این نیز خواهند زد.
عیسی سحرخیز که اخیراً دو بار به مدت طولانی در اعتصاب غذا بود و آسیبهای جدی جسمانی دید، احسان مازندرانی و سیامک نمازی و محمود بهشتی و رسول بداقی و بسیاری دیگر و از همه تاثربرانگیزتر هدا صابر که اعتصابش منجر به مرگی قهرمانانه و دردناک شد.
این امر برای من که جدیت افراد یاد شده و میزان پایبندیشان را به مسئولیتهای اجتماعی و پایداریشان را در مسیر مقاومت مدنی و مبارزه مسالمت آمیز و اعتصاب غذای تر یا خشک به عنوان تنها راه حل دفاع از حقوق زندانیان میشناسم بسیار نگران کننده است و بااندوه و نگرانی به پیامدهای خطرناک و غیرقابل جبرانی که ممکن است هر آن روی دهد میاندیشم.
جرم حسین رونقی ملکی مثل بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی و عقیدتی تنها مبارزه با سانسور خبری و تلاش برای گردش آزاد اطلاعات و یا اظهار نظر در فضای مجازی است.این اقدامات البته در کشوری کهنگاه مسئولان تراز اولش به امنیت و اقتدار بر بنیاد ارعاب و ترس یا سکوت و ناآگاهی مردم است، جرم امنیتی تلقی و تبلیغ میگردد و این در حالی است که تدوین و تصویب قانون جرم سیاسی پس از ۳۸ سال عامدانه همچنان مسکوت مانده تا بر این اساس اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی در خصوص هزاران زندانی که یا پس از سالها آزاد شدهاند و یا هنوز در زندانهای ایران شکیبمندانه ایام حبس را سپری میکنند اعمال نشود.
برهمین پایه غلط است که متولیان امر با این شعبده و ترفند رسوا به دروغ مدعی میشوند در ایران زندانی وجدان از جمله عقیدتی و سیاسی یا حقوقدان و روزنامهنگار زندانی وجود ندارد و هیچکس صرفاً به جرم اعتقاداتش یا بیان آراء و عقایدش محاکمه و مجازات نمی شود، همچنانکه مدعی میشوند هیچکس برای اعتراف به گناه ناکرده شکنجه سرخ یا سفید نمیشود بلکه صرفاً تعزیر میگردد.
سرکار خانم؛
در کنار نام حسین رونقی ملکی که خاطرات ماههای اخیر حبس من در زندان اوین از جمله با حضور آرام و آرامش بخش او گره خورده است، میتوانم فهرستی بلند از نام جوانان مظلومی را ردیف کنم که حتی لحظهای تصور چهره و میزان محکومیت و شرایط نامساعدشان در زندان صخره ای از اندوه بر سینهی بی طاقتم مینشاند.
زانیار و لقمان مرادی، حمزه سواری، ایقان شهیدی، نوید خانجانی، پیمان عارفی، واحد خلوصی، رسول حردانی، فرهنگ و شهرام پور منصوری، سعید ماسوری، سعید پورحیدر، سعید شیرزاد، میثاق یزدانی، شاهین ذوقیتبار و جعفر اقدامی و دیگران در زندان فاجعهبار رجاییشهر که حوادث روزمرهاش به برخی افسانههای قرون وسطایی میماند و نیز مسعود قاسم خانی، محمدسعید حسینزاده، مسعود ابوطالبی، محمدحسین عزیز، فریبرز گرامی، فرید اکرمی، محمود بهشتی، امید کوکبی، محمدصدیق کبودوند و رسول بداقی و دیگران در اندرزگاه هفت زندان اوین که اخیراَ افتخار مصاحبتشان را در اوین داشتم، زندانی که داغ سنگین خاطرات سیاه و ننگین چند دهه را از ۱۹۷۰ به این سو چون کفارهای ابدی بر پیشانی خویش میکشد و در کنار نامهای بالا مردان فرزانه و نستوهی که سرمایه جوانیشان را رهن بهبود وضعیت نسل آینده کردند. نسلی که متاسفانه هنوز هم چشماندازی روشن در برابر خویش نمییابد و سرنوشت نامعلومشان به بلاهت یا قدرتطلبی و ثروت اندوزی اقلیتی اندک شمار گره خورده که به ناشایستگی بر منابع ثروت و قدرت نامشروع چنبره زدهاند.
دکتر حسین رفیعی، آقای عبدی و مصطفی تاجزاده، بعنوان نمایندگان استادان و معلمان و روزنامهنگاران آزاده ایرانی همچنان در حبس به سر میبرند اما کسانیکه بارها و بارها با «نه» بزرگ مردم روبرو شدهاند سهم بزرگ کیک قدرت را با ولعی سیری ناپذیر میبلعند و هل من مزید میگویند.
در کنار همه تلاشگران آزادیخواه جا دارد در این میان یاد کنم از نمادها و سختگویان آزاده جنبش اجتماعی و سیاسی همچنان زنده و پویای سبز، یعنی خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی که بیش از پنج سال است با شرایطی دشوار بدون محاکمه و به طور خودسرانه و غیرقانونی در زندان خانگی به سر میبرند و همپای هواداران وفادار خود تاوان حقگویی و قانونگرایی و آزادیخواهی مسالمتجویانه را به تشنگان ثروت و شیفتگان قدرت بیحد و حصر پس میدهند.
بگذریم از خونهای به ناحق ریخته بر کف خیابانهای تهران و پیکرهای پاک خفته در خاک سیاه و سرد بهشت زهرا یا خاوران که خود قصه پر غصه و مفصل دیگری است.
کمیسر محترم امور خارجی اتحادیه اروپا؛
آنچه متذکر شدم صرفاً برای یادآوری نقض حقوق بشر و حتی زیر پا گذارده شدن قانون اساسی و قوانین موضوعه نظام جمهوری اسلامی در ایران بود و بس. اما آنچه میخواهم بگویم به خلاف انتظار شما و دیگران، این نیست که به مثابه فرشته نجات کلان ملت دیرپا، رشید و نجیب ایران از آسمان به زمین تهران فرود آیید و حقوق از دست رفته جوانان آزادیخواه ایران را از حکومتی توسعهطلب و اقتدارگرا به معجزه باز ستانده و به رسم صدقه یا نواله به صاحبان حق بازگردانید.
من و شما هر دو به خوبی میدانیم که اتحادیه اروپا و ارکان آن، از جمله کمیسیون تحت مدیریت شما نماینده افکار عمومی مردم اروپا و بازتاب دهنده ارزشهای مترقی برآمده از تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی چند سده گذشته اروپا به مثابه ارزشهای جهانی و بشری نیست. بلکه نماینده منافع دولتهای اروپایی است که بیشتر آنها دغدغه اصلیشان حفاظت از منافع کلان سرمایهدارانی است که در پی منافع بیشتر به هر قیمت و تحت هر شرایطی هستند.
بنابراین از شما نمیخواهم به نام ارزشهای دنیای جدیدی که ملتهای اروپایی آفریدهاند و بسیاری از آنها وجه بشری و جنبه جهانی دارند و برای تمام مردمان سرزمینهای دیگر غنیمتی ارجمند به شمار میآید در مذاکره با مقامات ایرانی به جای نمایندگی منافع و خواستهای دولتهای عضو اتحادیه متبوع خود به جدال برای احقاق حقوق از دست رفتهی روشنفکران، روزنامهنگاران، دانشجویان، استادان، جوانان آزادیخواه، زنان برابری طلب، اقلیتهای دینی و ملی، کنشگران مدنی و حقوقدانان برخیزید. اگرچه به حکم عقل به عنوان یک انسان آگاه و صاحب اراده آزاد وظیفه دارید چنین کنید.
من از شما نمیخواهم به عنوان یک زن آزاد و بهرهمند از حقوق مساوی با مردان از زنان آزادیخواه و مساوات طلب ایرانی که در«بند بانوان زندان اوین» سرافرازانه حبسهای طولانی مدت را به گناه بیگناهی طی میکنند دفاع کنید و خواهان آزادی آنان شوید؛ زنانی که حقیقت آشکار، یکسره به بیگناهی همگیشان گواهی میدهد و تنها و تنها به صرف آزادگی و حقطلبی و دفاع از حقوق زنان ایرانی طنین خوشآهنگ سخنان نغز و پر مغزشان در پس دیوارهای بیروزن اوین خاموش مانده است. اگرچه انتظار میرود به عنوان یک زن آزاد چنین کنید.
من از شما نمیخواهم تاوان خونهای به ناحق ریخته را مطالبه کنید یا حتی بر رفع حبس خانگی رهبران مظلوم و محبوب جنبش سبز پافشاری نمایید یا دستکم ممنوعالتصویر شدن خوشنامترین رئیس جمهوری تاریخ ایران را به چالش بکشید. من حتی از شما نمیخواهم به همتای محترم ایرانی خود گوشزد کنید که خلاف ادعای ایشان در ایران روزنامهنگاران زندانی هم داریم و نمونه حاضر آن آزاده مردی نستوه چون عیسی سحرخیز یا احسان مازندرانی یا سامان صفرزایی است. من نمیخواهم به وی تذکر دهید که سیاستورز شریف آن است که واقعیت تلخ را تغییر دهد و سیاستورز ظریف آن است که اگر نمیتواند واقعیت تلخ را تغییر دهد دستکم آن را توضیح میدهد یا توجیه میکند، نه آنکه یکسره انکارش نماید. اگرچه به عنوان یک سیاستمدار پرورده در دامن فرهنگ و ارزشهای جهان جدید علیالقاعده وظیفه دارید چنین کنید. اما من از شما به جد و پافشاری ویژه میخواهم وقتی با مقامات ارشد ایرانی در بخشها و سطوح مختلف به مذاکره میپردازید خون جوانان وطن مرا و فهرست زندانیان جوان و سالخورده زندانهای کوچک این زندان بزرگ و گزارش رنجها و مصائب ایشان را وجهالمصالحه بالا بردن حجم قراردادهای تجاری و معاملات کلان سودآور نکنید. از شما به اصرار خواهش میکنم اگر نمیخواهید از حقوق زنان رنجدیده وطنم و به ویژه فعالان در بند حقوق زنان دفاع کرده و خواهان آزادی سریع ایشان شوید و اگر نمیکوشید جمهوری اسلامی را متقاعد کنید بی قید و شرط به اصول حقوق بشر و قانون اساسی و قوانین عادی خود در مورد حقوق مردم و زندانیان سیاسی و عقیدتی و صنفی پایبند باشد، دستکم از اینگونه خودسریها و مظالم به مثابه چوبدستی برای رام کردن و آرام کردن مقامات ایرانی در چانهزنیهای اقتصادی و سیاسی استفاده ابزاری نکنید.
سرکار خانم؛
حکومت ایران حداقل طی دو دهه گذشته نشان داده برای هیچ ملتی جز ملت ایران خطرآفرین نبوده است. حضور انبوه زندانیانی که در زندانهای کشور نمایندگان اصناف، عقاید و گروههای سیاسی و اجتماعی مختلفاند، نمایشگر شکاف و نقاری است که میان حکومت و مردم به وجود آمده و روزبه روز عمیقتر شده است. از همین رو است که حکومت تلاش جدی و متمرکز بر تقویت نیروی سرکوب و ضد شورش، سازماندهی نیروهای ویژه مزدور لباس شخصی، تاسیس دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی موازی و تبدیل دستگاه قضایی به ابزار بروکراتیک پلیس سیاسی برای دست و پا کردن توجیهات حقوقی و قضایی سرکوب دارد. در واقع حکومت ایران فقط و فقط برای مردم تحت سلطه خود در قلمروی مرزهای ایران خطرآفرین است و بس. بنابراین از شما درخواست دارم از چانهزنی بر سر کمیت و کیفیت آزمایشهای موشکی و تاسیسات هستهای و خطرات آن برای امنیت منطقه و صلح جهانی نیز به مثابه ابزاری برای بالا بردن حجم سرمایهگذاریهای سودآور در ایران استفاده نکنید و از آن بدتر مفاهیم حقوقبشر و دموکراسی و صلح را به عنوان وسیله انتفاع تجاری و کسب امتیازهای اقتصادی به کار نگیرید و اگر نمیخواهید به نمایندگی از فرهیختگان ملتهای اروپایی مطالبات جدی و غیر منفعتطلبانه در زمینه دموکراسی و حقوق بشر و آزادیهای قانونی در ایران داشته باشید، دستکم رنج دوستان پر افتخار و سربلند و بیمدعای مارا به رایگان وجهالمصالحه قراردادهای سودآور برای دولتهای عضو اتحادیه اروپا و زیانآور برای ملت ایران قرار ندهید. در غیر این صورت مطمئن باشید این گناه نابخشودنی از حافظه تاریخی ملت ایران پاک نخواهد شد و روزی که مردم ایران بر سرمایههای مادی و معنوی درون و برون مرزهای خود حاکم شوند، پاسخی شایسته به این رفتارهای دوگانه خواهند داد.
در خاتمه با پوزش از اطاله کلام مجدداً برای شما و هیئت همراه اقامتی خوش در ایران و خاطراتی خوب از این سفر آرزو دارم اما پیشنهاد میکنم که یک روز بیشتر در تهران بمانید و سری به یکی از زندانهای متعدد پایتخت کشور ما به ویژه بازداشتگاه سیاه یا زندان عادی زنان در ورامین و «بند بانوان زندان اوین» بزنید که مجموعهای از شایستهترین زنان و دختران ایران در آن محبوساند؛ و از نزدیک با آنچه در زیر پوست جمهوری اسلامیِ به ظاهر در حال بازگشت به نظام بینالملل میگذرد آشنا شوید.
با احترام مجدد
سعید رضوی فقیه
۲۸/۰۱/۱۳۹۵
۱۶/۰۴/۲۰۱۶
سعید رضوی فقیه
۲۸/۰۱/۱۳۹۵
۱۶/۰۴/۲۰۱۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر