سوسن رشیدی با خانوادهاش در چادرعشایری زندگی میکند و در طول سال با سایر افراد ایل کوچ میکند.
او در فصول مختلف بین کرمانشاه و خوزستان در رفت و آمد است، یکی از وظایف سوسن چراندن گوسفندان است.
سوسن ۲۴ سال دارد و هنوز ازدواج نکرده، او میگوید به تشویق دختر خالهام به باشگاه ورزشهای رزمی در کرمانشاه رفتم البته از کودکی ورزش میکردم و در مدرسه قهرمان دو بودم. خانوادهام وقتی فهمیدند به باشگاه میروم نگران حرف مردم و بستگانمان شدند. افراد فامیل در گوش پدرم خواندند که معلوم نیست سوسن کجا میرود، دخترهای شهری او را گول میزنند، ما عشایر غیرت داریم، ورزش برای دختر زشت است، پدر و مادرم تحت تأثیر این جور حرفها ابتدا مانع رفتنم به باشگاه شدند اما خیلی با آنها صحبت کردم تا راضی شدند به ورزش ادامه دهم.
وقتی کوچ زمستانی ایل فرا میرسد و به خوزستان میرویم کارم مشکل میشود و باید برای شرکت در مسابقات با اتوبوس به کرمانشاه بیایم و بعد از انجام مسابقه برگردم. گاهی حتی پول برای کرایه اتوبوس هم ندارم. چندی پیش باید در مسابقات قهرمانی کشور در کرج شرکت میکردم اما پول کرایه اتوبوس نداشتم، ۶ هزار تومان از همسایهمان قرض کردم و وقتی ۸۰ هزار تومان رایانه گرفتم پولش را پس دادم.
سوسن نه بار تا حالا قهرمان کیک بوکسینگ ایران شده است. او قرار است عید نوروز ازدواج کند اما میگوید هنوز جهیزیه ندارد. همسر آیندهام اهل آبدانان است او با ورزش کردن من مخالف نیست حتی مرا تشویق هم میکند.
سوسن میگوید دختران عشایر از نظر جسمی پر قدرتند اما تعصب وحشتناک خانواده مانع شرکت آنها در فعالیتهای اجتماعی و ورزشی میشود.
یک روز که رفته بودم سرچشمه آب بیاورم چند دختر به من گفتند به تو حسرت میخوریم چطور توانستی با خانوادهات کنار بیایی و جلوی مخالفان ورزش کردن دخترها بایستی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر