به دنبال درخواست جمعی از خانواده های اعدام شدگان، زندانیان و جانباختگان به زندانی سیاسی سعید شیرزاد برای شکستن اعتصاب غذای خود، این زندانی سیاسی در حال اعتصاب غذا که از روز چهارشنبه ۱۷آذر ۹۵ اقدام به دوختن لبهای خود کرده است، در پاسخ این درخواست نوشته ای را منتشر کرده که متن کامل این پاسخ در زیر آمده است:
“از درون شب تار
میشکوفد گل صبح
خنده بر لب
گل خورشید کند
جلوه بر کوه بلند
نیست تردید زمستان گذرد
وز پیاش پیک بهار
با هزاران گل سرخ
بی گمان میآید
پیغام پر از مهرتان رسید، پیغامی از جنس تا آخر ایستادن در این راه سخت که هر اسمش معنای آزادیست: پیغامی از فروغ و پوراندخت و فریبا تا گوهر و اکرم و شهناز و سیمین عزیز که نام عزیز در بندش نوید فردایمان است.
عزیزان عزیزتر از جان که نامتان را بی هیچ پیشوند و پسوندی نوشتم تا که همگان بدانند آنچنان دوستتان میدارم که کلمات قادر به فاصله گذاشتنش نیستند.
از روز ۱۷ آذرماه اعتصابم را شروع کردهام (اعتصابی که در برابر رنج شما عزیزان هیچ است و هیچ)، اعتصابی که به هیچ عنوان برای طلب آزادی و یا مرخصی برای خودم نبوده و نیست.
گرسنگی را به تن خریدم همچون میلیونها انسان گرسنه در این قرنِ ارزانی انسان و سوزن بر لبهایم فرو بردم همچو ذرهای سلولوار از دردهای مادران خاوران و مادر بهکیش عزیزتر از جانِ پر کشیدهام که ۶عزیزش در خاوران آرمیدند.
سوگند که این فرزند ناخلف و کمتر از هیچتان برای خویش لب ندوخته و اعتراضی نکردهام، این کردهام برای عزیزانی که جانشان این روزها در خطر است و صدایشان به جایی نمیرسد، صدای ضرب و شتمها، تحقیرها، توهینها، سرکوب و مرگهای خاموش در زندان.
چند روز است که شرم بر جبین ماندهام که به پاس محبت و دل نگرانتان چه بنویسم جز اینکه خواهش کنم بگذارید برای صدای بیصدایان در بنده شده تا ۳۰روز این اعتصاب را پیش ببرم شاید که این گرسنگی بهانهای شود برای رسیدن صدای دردهای دربندانی که صدایشان را فریادی نیست.
به شما اطمینان میدهم که حالم خوب خوب است و بهتر از همیشه. قول میدهم در پس این ۳۰روز، به حرمت نامهتان، دوباره برایتان بنویسم و ببینم اگر صدایی برای بیصدایان نمانده باشد، اعتصابم را خشک کنم یا محدود به آب و اگر جز این بود، اعتصابم را بشکنم. من به شما خواهم نوشت.
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر