کلمه – گروه خبر: محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم و فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید که کسی از تخریب به جایی نمیرسد، اما در این میان فقط یک خطر وجود دارد و آن، این است که مردم به خصوص جوانان از این حرکات تندروها این موضوع برایشان سئوال شود که نکند دین واقعی همین است که این افراد انجام می دهند و تعریف دین در ذهن این افراد عبارت شود از دروغ گفتن، اتهام زدن و حق را ناحق جلوه دادن.
او تصریح میکند که نکته قابل تامل در برابر این بدعت گذاریها و تخریبها، سکوت دردناک علمای دین است که در این میان تعجببرانگیز است. کسانی که حاضر نیستند در برابر این مسائل نقش خودشان را ایفا کنند.
خاتمی بر این عقیده است که این بیاخلاقیها مردم را از دین دور می کند؛ چرا که عدهای با بهرهبرداری از مفاهیم دینی دست به رفتارهایی می زنند که توجیهناپذیر است.
آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفتوگوی محمدرضا خاتمی با جماران است.
این روز ها اتفاقات زیادی در فضای سیاسی کشور که البته متاثر از فضای انتخاباتی است، رقم می خورد و متاسفانه شاهد تخریب هایی نیز در فضای سیاسی کشور هستیم. البته عده ای تعابیر مختلفی برای سیاست به کار می برند. برخی سیاست را “پدر سوخته” و برخی “بی پدر و مادر” و برخی دیگر آن را “بازی بزرگان” می دانند. نظر شما درباره اخلاق سیاسی و تعابیر سیاسی اخلاق چیست؟
مسئله اخلاق در هر حرفه ای و الزاما نه سیاست آنقدر روشن و واضح است که گاهی اوقات تعجب می کنیم که چرا باید از اخلاق و شرایط حرف زده شود. اخلاق نیاز جامعه بشری ست. اگر یک جامعه دچار بی اخلاقی شود چیزی در آن نمی ماند و اخلاق سلیقه ای و مبهم نیست. بر خلاف دیدگاه های سیاسی، فرهنگی و عقیدتی به نظرم اخلاق آنقدر مرزهای مشخصی دارد که از بدیهیات حساب می شود، اما متاسفانه ما در کشور شاهدیم که حتی این بدیهیات هم رعایت نمی شود و حتی خارج از حدود شرعی یک سری اقدامات و حرف ها و رفتارهایی را می بینیم که این سوال به وجود می آید که کسانی که این حرف ها و رفتارها را انجام می دهند آیا معتقد به هیچ دین و آئینی هستند؟ به نظر من صرف اینکه مطامع مادی و منافع خاص افراد و گروه ها باعث این می شود که ما به این موضوع روی بیاوریم، این موضوع احتیاج به آسیب شناسی دارد.
ریشه این بی اخلاقی ها را شما کجا می بینید؟
اگر بخواهیم ریشه یابی کنیم می بینیم که این نوع تفکر در یک سری افکار ارتجاعی ریشه دارد که برای این بد اخلاقی و بی اخلاقی های خودشان هم می خواهند پاپوش شرعی درست کنند و به موضوعاتی چنگ می زنند که اندیشه علمای دینی آن ها را نفی کرده است. در حقیقت فراتر از این بد اخلاقی ما شاهد یک بدعت در ارزش های دینی هستیم. بدعتی که سبب این می شود که دین تخریب و نسل جدید ما از دین روی گردان شوند. عده ای مسلمات دینی را کنار کذاشته و به یک سری موهوماتی توسل می جویند که بر اساس آن کلاه شرعی درست کنند و رفتار های خودشان را توجیه و به هر حرکتی دست بزنند. در تهمت ها، افترا و تخریب هایی که الان صورت می گیرد شاهد این مساله هستیم و متاسفانه ما در این میان نمی توانیم فقط به انجام دهنده این حرکات ایراد بگیریم. نکته قابل تامل در برابر این بدعت گذاری ها و تخریب ها، سکوت دردناک علمای بزرگ دین است که در این میان ما را تعجب زده می کند. کسانی که وقتی خصوصی با آن ها صحبت می کنید از این وضعیت نه تنها تبری بلکه ابراز نگرانی هم برای آینده دین خدا می کنند. اما حاضر نیستند در برابر این مسائل نقش خودشان را ایفا کنند. اگر ما برای یک عالم دینی یک وظیفه بخواهیم بشناسیم آن وظیفه مبارزه با بدعت است. متاسفانه جوامع دینی ما آنچنان دچار خمودگی شدند که این رسالت و وظیفه خودشان را از یاد برده اند و طبعا در این فضا که بزرگان ورود نمی کنند راه برای افترازنندگان و هتاکان باز می شود.
شما می فرمایید این افراد به هر روشی برای تخریب استفاده می کنند. آیا فکر می کنید مردم هم این حرکات و رفتار ها را قبول و حرف این افراد را باور می کنند؟
فکر نمی کنم عده ای از این موضوع به جایی برسند، برای اینکه مردم آگاه و روشن هستند و در فضای اطلاع رسانی به این صحبت ها گوش نمی دهند و فریب نمی خورند. اما در این میان فقط یک خطر وجود دارد و آن، این است که مردم به خصوص جوانان از این حرکات تندروها این موضوع برایشان سئوال شود که نکند دین واقعی همین است که این افراد انجام می دهند و تعریف دین در ذهن این افراد عبارت شود از دروغ گفتن، اتهام زدن و حق را ناحق جلوه دادن و نکند عده ای با یک سیاست ماکیاولیستی، برای به دست آوردن خواسته های خودشان از هر ابزاری استفاده کنند.
آیا فضای گفت و گوی جریانات سیاسی نمی تواند این موضوع را بهبود ببخشد که از فضای تخریب خارج شویم؟
ما متاسفانه شاهد این فضا هستیم که رسالت اول آن وظیفه عالمان دینی است و نمی دانم این افراد چه زمانی می خواهند در برابر این تندروی ها واکنش نشان دهند. فعالان سیاسی نمی توانند اثر گذاری لازم در این زمینه را داشته باشند. زمانی که ما به عنوان فعال سیاسی این موضوعات را بیان می کنیم این طور برداشت می شود که چون ما در رقابت با یک جناح سیاسی هستیم این حرف ها را می زنیم و حرف ما کاربرد لازم خود را در نگاه های سیاسی از دست می دهد و همین موضوع باعث می شود ما را محدود کنند. شاید زیان و ضرر اصلی را متحمل به اصل دین و انقلاب کند که به نظرم این موضوع ۱۸۰ درجه با چیزی که امام خمینی(س) می خواستند تفاوت دارد. در حقیقت انقلاب ما که قرار بود یک انقلاب فرهنگی باشد را به انقلابی ضد فرهنگی تبدیل می کند.
آقای خاتمی! موضوع دیگری که این روزها مطرح می شود استفاده یک جریان سیاسی خاص و تفسیر به رای سخانان امام و رهبری است. به نظر شما چرا این اتفاقات و این تفسیر به رای ها در فضای سیاسی کشور اتفاق می افتد و عده ای برای رسیدن به خواسته های جناحی خود به تحریف و تقطیع سخانان بزرگان دست می زنند؟
عده ای که صلاحیت و شایستگی ندارند و روی پای خود به این جایگاه و مقام فعلی نرسیدند، فکر می کنند اگر این راه را نروند دیگر جایگاه، پایگاه و مناصبی ندارند و لذا حب دنیا آن ها را وادار به تفسیر به رای و تحریف سخنان بزرگان می کند.
راهکاری برای جلوگیری از این تحریف و یا تقطیع و مصادره به مطلوب وجود دارد؟
این موضوع ریشه در نفسانیات دارد و به نظرم راهکار حل این مسائله باز کردن فضای اندیشه ورزی است. ما نمی توانیم جلوی برداشت های دیگران از سخنان دیگران را بگیریم حتی در عالم سیاست نمی توان جلوی این امر که شخصی از سخن بزرگی مصادره به مطلوب کند را بگیریم. این موضوعات طبیعی است. در صورتی ما می توانیم در برابر این سو برداشتها بایستیم که همه صاحبت نظران و اندیشمندان بتوانند نظر خودشان را بدون ترس و لکنت زبان بگویند و در حقیقت این تقابل اندیشه ها باشد که به مردم بینش و آگاهی تشخیص سره از ناسره را بدهد، اما اگر این فضا بسته شود، سخنان سواستفاده گران به گوش مردم می رسد. البته این را هم بگویم که در بلند مدت این افراد نمی توانند موفق شوند، اما چهره دین و امام و انقلاب را خراب می کنند و تنها راه حل این مسئله این است که کسانی که به اندیشه های امام و انقلاب پایبندی دارند از پای ننشینند و رسالت خودشان را تبیین درست این اندیشه ها انجام دهند. مطمئنا فطرت خدا جوی مردم از این حرف ها استقبال خواهد کرد.
عده ای از یاران امام معتقدند که رسانه های جمعی لازم برای تاثیر گذاری عمومی و رساندن اندیشه و گفتمان انقلاب اسلامی وجود ندارد. با این موضوع چه باید کرد؟
حضرت امام ۱۵ سال هرگونه ارتباط مستقیمش را با مردم بستند. ایشان روزنامه، تریبون و تلویزیون نداشت، اما چون اندیشه و حرفشان حق بود ماندگار شد و سرانجام هم پیروز شد. ما نباید از این محدودیت ها ناامید شویم. تلاش کنیم انشاالله خدا به ما کمک خواهد کرد.
شما در مصاحبه ای با جماران عنوان کردید که «جمهوری اسلامی آلترناتیو ندارد» و این موضوع محل بحث زیادی شد و در آن مصاحبه این موضوع را بسط ندادید که شرایط لازم برای رسیدن به این فضا چیست. اگر امکان دارد این موضوع را بسط دهید.
اینکه جمهوری اسلامی آلترناتیو ندارد به این معنی نیست که تا ابد ماندگار خواهیم بود. اینکه «آلترناتیو ندارد» به لحاظ سازمان های سیاسی منظور من بود. سازمان های سیاسی زیادی وجود دارد که همگی اعتقاد به نظام دارند هر چند سلیقه های این افراد متفاوت است و خط و مشی های متفاوتی برای ادامه کار دارند که کلیت نظام را تشکیل می دهند. نیروهایی که مخالف جمهوری اسلامی و نظام هستند، هیچ پایگاهی در درون کشور ندارند و سازمان عده و عُده ای هم که بتوانند با نظام مستقر جمهوری اسلامی در بیفتند ندارند اما این به این معنا نیست که این وضعیت تا ابد باقی خواهد ماند. اگر راه بر مخالفتهای و انتقادهای قانونی و دگراندیشی قانونی و در یک کلمه راه را بر اصلاح ببنیدم آن زمان وضعیت فرق می کند. البته باز هم در آینده ای که من نگاه می کنم یک آلترناتیو سیاسی که در ایران بتواند جانشین جمهوری اسلامی شود وجود ندارد. البته به این معنا نیست که ما دچار گرفتاری های اجتماعی، ناهنجاری های سیاسی، اقتصادی نیستیم. در ۸ سال گذشته فسادی که در ارکان بالای دولتی اتفاق افتاده است بی سابقه بوده است این باعث افتخار نیست. نمی توانیم در جمهوری اسلامی به این افتخار کنیم و این را باید یک لکه ننگ ببینیم. اگر این موضوع در همه سطوح گسترده شود من فکر نمی کنم جمهوری اسلامی چیزی نباشد که همه کسانی که به پای این انقلاب و کشور شهید و جانباز شدند و فداکاری کردند از آن دفاع کنند.
این بی اخلاقی ها دامن دولت را هم گرفته است. شما فکر می کنید دولت در برابر این بی اخلاقی ها باید چه رفتاری را داشته باشد؟
به نظرم باید دولت نسبت به تندروی ها صبوری کند. مخالفت حق منتقدان است. مخالفان حق انتقاد دارند و حتی حق دارند تخریب کنند. در همه نظام های سیاسی این موضوع وجود دارد. یعنی کوچکترین اشتباه شما توسط طرف مقابل بزرگ می شود. ما باید ماهیت سیاست را درک کنیم و این موضوع صبوری می خواهد و باید بتوانیم عصبانی نشویم و بدانیم که این ماهیت سیاسی است. البته در ایران این موضوعات با بد اخلاقی هایی هم همراه می شود. البته دولت باید با مردم تماس بیشتری داشته باشد. این دولت باید به مردم بگوید که اگر هم اکنون وضعیت اقتصادی بد است چه چیزی را تحویل گرفته است و چه بر سر مملکت آمده است. حالا که تحریم ها لغو شده، دولت باید بگوید که در سایه این تحریم ها چه رانت هایی به وجود آمده بود. من معتقد به افشاگری نیستم ولی فساد سیستماتیک که در کشور ایجاد شده است، چرا اینگونه بوده و در حقیقت نیاز به شفاف سازی بیشتری داریم. اگر دولت شفاف سازی عمومی را انجام دهد و صبوری لازم را هم داشته باشد و در عین حال از ظرفیت های داخلی استفاده بیشتری کند. درست است که دولت به خاطر مجلسی که وجود دارد نمی تواند کابینه را به دلخواه بچیند، اما همه سازمان اجرایی کشور کابینه نیست. این همه ظرفیت اجرایی در کشور وجود دارد، دولت می تواند برای پیشبرد مقاصد استفاده کند که به نظرم در این مورد کوتاهی شده که امیدورایم در ادامه این کار از این ظرفیت های امید بخش به مردم استفاده کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر