بيرون بياييد و مردم را از نزديك ببينيد
صادق زيباكلام: پريدن با بال شكسته هنرماست، با سلام و تحیات انتظار میرفت که نتایج انتخابات اخیر به ويژه آنچه که در تهران اتفاق افتاد دست کم لختی جنابعالی را در فکر فرو میبرد. اما ظاهرا نه شما و نه همفکرانتان نمیخواهید این نتایج را ببینید.
یقین بدانید ضرر نمیکردید اگر دست کم در خلوت و محافل خصوصیتان لختی از آن عوالم، خیالات و تصویر و تصوراتی که سالهاست برای خودتان ساختهاید میتوانستید اندکی بیرون آمده و با واقعیات عریان جامعهتان مواجه میشدید. البته کار دشواری است و اصحاب قدرت در اینگونه موارد سعی میکنند با سرهم کردن یکسری توجیهات و استدلالها برای خودشان از مواجهه با واقعیات بگریزند. روش مرسوم درجامعه ما فروافتادن درباتلاقی از تئوریهای توطئه و فرضیههای دایی جان ناپلئونی درتوجیه واقعیتهای سیاسی که باب ميلمان نيست، بوده است.
اینبارهم پای بیبی سی و توطئههای انگلستان درتفسیر رای مردم تهران بهمیان آمدهاست. اما جناب شریعتمداری عزیز، خیلی نیازی به تحلیلها و تئوریهای پیچیده دایی جان ناپلئونی نیست. بيشاز سه میلیونی که در تهران به پای صندوقهای رای رفتند بخشی از همان «خس و خاشاک» سال ۸۸ هستند. در طی این ۶ سال یکبار نخواستید ببینید که حرفشان و دردشان و بغضشان درسال ۸۸ چه بود. درعوض هرچه به دهانتان رسید نثارشان کردید. فتنه گرشان خواندید و متهمشان کردید که با کمک جورج سورس، آمریکا، اسراییل و سفارت انگلستان میخواستهاند انقلاب مخملی به راه بیندازند . با زنان و مردانی که صادقترین، متعهدترین، متدینترین و پاکدستترین فرزندان نظام بودند، هرطور که دلتان خواست رفتار کردید. غیر قانونی بازداشت کردید، غیر قانونی حبس کردید، غیر قانونی از ادامه کار و تحصیلشان جلوگیری کردید، غیر قانونی ستاره دارشان کردید و دست آخر هم غیر قانونی رد صلاحیتشان کردید. آیا تنبیه و مجازاتی بود که خواستید علیه آنان به اجرا درآورید اما گفتید که «حیف که قانون دست و بال ما را بسته و نمیتوانیم».چند ميليون معترض را نديده و به ندای «آشتی ملی» که آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه تاریخی تیر ۸۸ سر دادند از روی غرور و کبر پوزخند زدید و شاخه زیتونی را که به طرفتان گرفته بود به زیر پا له کردید. ازهمه اینها بدتر آن شد که به جای آنکه مردم داستان فتنهها و حماسههاي ساختگي را باور کنند، خودتان خیلی بیشتر از مردم آنها را باور کردید. خودتان بریدید، خودتان دوختید و دست آخرهم بهعنوان «فتنه» آنرا بر تن منتقدانتان کردید. ۶ سال ازصدا وسیما، تریبونهای نمازجمعه، مجالس مطیع و گوش بهفرمان هشتم و نهم، مطبوعات و رسانههای حکومتی شبانه روز علیه «فتنه» و «فتنه گران» تبلیغات کردید. دریغ از آنکه درطی این ۶ سال حتی ۶ دقیقه هم به «فتنه گران» اجازه دهید که در صدا و سیما از خودشان و اتهاماتی که شما به آنها وارد کردهاید دفاع کنند. حتی یک بار نخواستید در طی این ۶ سال یک نظرسنجی ساده به عمل بیاورید که چند درصد از اقشار و لایههای تحصیلکرده کشور اين داستانها را باور کردهاند؟ شاید اگر یکبار به دیگران هم توجه میداشتید و برای دیگران هم حق و حقوقی قائل میشدید، شاید اگریکبارهم صدای مخالفتتان را حاضر بودید بشنوید، امروز آنقدربهت زده وغافلگیر نمیشدید. حق دارید البته. ما خودمان هم در خواب نمیدیدیم که مردم تهران اینگونه به جريان اصلاحات پاسخ دهند؛ اما دادند. خود ما را هم بهت زده کردند تا چه رسد به شما که یکبار نخواسته ایدغیرخودتان را بشنوید.
جناب آقای شریعتمداری عزیزهنوز هم دیر نشده، بهخاطر خدا، برای یکبارهم که شده ازپشت پنجره آن برج عاج غرور، قدرت وشوکتتان نگاهی هم به بیرون بیندازید و سعی کنید مملکت و ملت را در ورای دنیایی که سالهاست برای خودتان ساخته و پرداختهاید ببینید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر