۱۳۹۴ بهمن ۲۳, جمعه

آیت‌الله عرب: مردم و مراجع چگونه تصمیم خبرگانی را که با ردصلاحیت‌های جناحی روی کار می‌آید، بپذیرند؟



آیت‌الله حسین عرب، استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه در نامه‌ای به شورای نگهبان هشدار داده است که با این ردصلاحیت‌ها که عملاً تایید شدگان از یک جناح محسوب می‌شوند مجلسی که روی کار می‌آید خواهد می‌تواند پشتوانه لازم مردمی را کسب کرده که اگر روزی قرار شد تصمیمی بگیرد همه مردم و علما و مراجع بی‌چون و چرا بپذیرند؟
به گزارش کلمه، این استاد برجسته فلسفه حوزه علمیه کاشان در نامه‌ی خود با اشاره انتخاب آقای خامنه‌ای به رهبری خاطرنشان می‌کند که به گفته‌ی صریح آیت‌الله مومن هنگام رأی‌گیری برای رهبری، اجتهاد آیت‌الله خامنه‌ای با بینه شرعیه یعنی شهادت دو نفر عادل اثبات و بعدا در مباحث علمی با ایشان مراتب علمی او روشن شد.
آیت‌الله عرب در ادامه تصریح می‌کند که این راه کاملا درست بوده و مطابق با موازین شرعیه است. اکنون سؤال بنده این است چگونه اجتهادی که برای منصب رهبری لازم است با بینه شرعیه و شهادت دو عادل ثابت شدنی است که ثابت شدنی هم هست و هیچ کلام و سخنی در آن نیست همانطوری‌که فقاهت و مرجعیت یک عالم را نیز می‌توان با شهادت دو نفر عالم عادل شرعا اثبات نمود. اما گواهی متعدد علماء و مراجع مسلم تقلید اجتهاد در حد تجزی یک مدرس معروف با داشتن سابقه سال‌های تدریس خارج فقه و اصول را ثابت نمی‌کند؟
اشاره‌ی عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز کاشان به ردصلاحیت سیدحسن خمینی است که به اعتقاد وی ضربه‌ای بزرگ به نهاد حوزه و مرجعیّت وارد شد.
او با هشدار به اینکه احترام امامزاده را متولی آن باید نگه دارد، نوشته است: وقتی که شما هیج ارزشی برای مراجع بزرگ عملاً قائل نشدید چگونه از نسل جدیدی که ده‌ها سؤال و شبهه در مسائل دینی دارند را می‌توان متعبد نمود که بی‌چون و چرا سخن بزرگان و مراجع عظیم‌الشأن را در دیگر مسائل دینی بپذیرند.
استاد سطوح عالی حوزه های علمیه کاشان با بیان اینکه با تجربه نزدیک چهل ساله طلبگی و بیست ساله تدریس شک ندارم که آقای جنتی مباحث کلان و عمده اصول را از یاد برده‌، نوشته است: هیچ شکی ندارم که حضرت آقای جنتی بسیار بعیدالعهدتر از آن هستند که فی‌المجلس و در برخی از این مسائل حتی با مراجعه قدرت اتخاذ مبنا داشته باشند. اگر بحثی هست بسم‌الله این گوی و این میدان. بنده حتی حاضرم در گفتگوی زنده از سیمای جمهوری اسلامی با جناب آقای جنتی در مباحثی که اشاره شد و نظائر آن مباحثه کنم.
متن کامل این نامه به گزارش کلمه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
قال الله العظیم: لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیماً.
فقهای محترم شورای نگهبان حفظهم الله
پس از سلام و ادای احترام
اکنون که نتیجه بررسی صلاحیت‌های نامزدهای خبرگان به پایان رسیده است از فرصت بهره گرفته و به عنوان یادآوری برخی نکات قدری تصدیع وقت می‌نمایم. امیدوارم اگر در قلم و بیان قدری صراحت وجود دارد از این طلبه کوچک و ناچیز ملول و رنجیده خاطر نگردید. قدری با قلم مدرسه و ادبیات فیضیه با شما عزیزان سخن خواهم گفت لازم می‌دانم که کلام را در چند مورد تنظیم نمایم.
مورد اول:
درباره خود حقیر است که در دوره سوم سال ۷۷ با امتحان کتبی و شفاهی که در محضر حضرات آیات آقایان مرحومان خاتم یزدی و رضوانی رضوان‌الله‌علیهما و آقای هاشمی شاهرودی انجام گرفت قبول شدم و حدود یک هفته وارد رقابت‌های انتخاباتی شده بعداً به دلایلی انصراف دادم. با کمال تعجب نامه رسمی به دستم رسید که نوشته بودند به استناد ماده ۳ بند ب صلاحیت شما احراز نشده است رسماً اعتراض نمودم و تذکر دادم که به استناد اطلاعیه خود شورای نگهبان که گفته‌اند کسانی که در دوره‌های گذشته در آزمون شرکت نموده‌اند نیازی به امتحان مجدداً ندارند و نیز به آیت‌الله شاهرودی کتباً و شفاهاً به عرض رساندم. جالب است وقتی که وارد محلی شدم که اعتراض را تقدیم نمایم، جوانی در آنجا که جزء به ظاهر مسئولان آنجا بود به صورتی دور از ادب و احترام گفت آری می‌خواهی صلاحیت خود را از تهران بگیری و به اصفهان منتقل شوی یعنی کاشان، لبّ کلام همین است ها؟ دیدم این سخن درست مطابق با چیزی است که حتی قبل از ثبت‌نام به بنده گفته شده بود که چون حضور تو در انتخابات ممکن است تهدیدی برای برخی از نامزدهای مورد نظر جامعه مدرسین و دوستان اصولگرا باشد ردصلاحیت می‌شوید. در تماسی که با شورای نگهبان داشتم وقتی یادآور شدم که بنده امتحان داده‌ام و به استناد عدم صلاحیت علمی، صلاحیت حقیر رد شده است گفتند اگر در امتحان قبول شده باشی ممکن است به استناد بندهای دیگر ردصلاحیت شوی. در اینجا اجازه دهید برخی نکات را گر چه ممکن است قبول آن برای آقایان سخت باشد یادآوری نمایم.
نکته اوّل:
اجتهاد حداقلی آقای جنتی فقط با زور استصحاب قابل توجیه است.
یکی از شش نفر فقهای شورای نگهبان حضرت آقای جنتی هستند که حدود چهل سال است که با تدریس و تدرس و بحث حوزه فاصله زمانی داشته‌اند اگر ایشان به استناد حکم حضرت امام که البته خود ایشان در گفتگوی تلویزیونی فرموده‌اند که باورم نمی‌شد که امام مرا به عنوان فقیه شورای نگهبان انتخاب نموده باشد، حدوثاً دارای ملکه اجتهاد بدانیم اما بقاءً سخت اجتهاد ایشان را مشکوک و مخدوش است.
شما عزیزان نیک می‌دانید که در تاریخ فقه شیعه فقیه بسیار بوده است و فقیه محقق نیز کم نبوده است اما فقیه محقق مؤسس بسیار نادر بوده است.
مرحوم شیخ انصاری از نادر و معدود فقهای محقق و مؤسس شیعه محسوب می‌شوند که هنوز هم بعد از حدود ۲۰۰ سال فقهای طراز اوّل شیعه از تحقیقات و تأسیسات او بهره می‌گیرند. شیخ انصاری همان فقیه مؤسس ناموری است که وقتی کاشان را به مقصد نجف ترک می‌کرد استادش مرحوم فاضل نراقی صاحب مستند که با تأسف و تأثر او را بدرقه می‌کرد گفت استفاده‌ای که من از این جوان بردم بیش از استفاده‌ای‌ است که او از من برده است. چنین اعترافی از استادی نسبت به شاگرد خودش یا اتفاق نیفتاده است یا بسیار کم و نادر و نیز منقول است که شیخ انصاری فرموده است که سه بار کل فقه اسلام را اجتهاداً و استدلالاً مطالعه و بررسی نموده است. حال سؤال بنده این است وقتی شیخ انصاری با آن قدرت بی‌نظیر علمی خود فقط پنج‌شنبه و جمعه بین درس و بحث او فاصله می‌شد می‌گفته است از درس و بحث فاصله گرفته‌ایم گویی نوعی احساس غربت با بحث می‌کرده است چگونه حضرت آقای جنتی با فاصله چهل ساله از حوزه و درس و بحث و انقطاع کامل از مباحث علمی همچنان به عنوان فقیه می‌تواند حکم او نافذ باشد اگر قرار باشد که بنده حقیر که ۱۷ سال قبل امتحان داده و موفق شده‌ام در حالیکه آن روز که از بنده امتحان گرفته شده یکی دو سالی بود که تدریس مکاسب و رسائل را شروع کرده بودم ولی الان سال‌ها است که مباحث خارج فقه و اصول را بحث می‌کنم صلاحیت علمی بنده مشکوک است اما همچنان آقای جنتی به عنوان فقیه حکم او نافذ است؟؟؟
عزیزان مستحضرید که فقاهت و اجتهاد بدون تضلع بر مباحث علم اصول تقلید صرف است. هیچ شک و تردیدی با تجربه نزدیک چهل ساله طلبگی و بیست ساله تدریس ندارم که حضرت آقای جنتی مباحث کلان و عمده اصول را از یاد برده‌اند اگر در این ادعا کسی و حضرات آقایان بحثی دارند فقط یک وقت نیم ساعته اختصاص بدهند که با جناب آقای جنتی در مباحث متوسط اصول بحث کنم از باب مثال و نمونه مباحثی از این قبیل:
در بحث اجتماع امر و نهی که مرحوم میرزای بزرگ نائینی رضوان‌الله‌علیه بر خلاف استادش صاحب کفایه جواز اجتماع امر و نهی را بر یک مبنای فلسفی طرح کرده است و جواز اجتماع امر و نهی را بر مبنای ترکیب انضمامی ماده و صورت در فلسفه بنا نهاده است، بحث شود که آیا آنچه که برخی به نام ترکیب انضمامی ماده و صورت در فلسفه گفته‌اند صحیح است یا ترکیب، ترکیب اتحادی است و آیا ابتناء این بحث بر آن بحث فلسفی ترکیب اتحادی و انضمامی صحیح است یا خیر؟ اگر هست چرا هست اگر نیست چرا نیست؟؟
و در نهایت در این داوری قول صاحب کفایه و برخی دیگر از اصولیون مبنی بر امتناع اجتماع امر و نهی یا جانب جواز که مبنای بزرگان دیگری از اصولیون است مشخص گردد.
مشابه این بحث موارد دیگری است که مرحوم آخوند در آنجا از استدلال‌های عقلی و فلسفی بهره گرفته مانند اینکه در مسئله قدر جامع صحیحی که به قاعده‌الواحد استناد نموده است، در این مطلب بحث شود وارد ساختن مباحث عقلی مربوط به حقایق در علوم اعتباری و اینکه معیار حقیقی و اعتباری بودن علم چیست؟ درست است یا خیر؟ سلسله مباحث مطرح شده در اینجا مطالبی از مرحوم محقق اصفهانی و شاگرد موفق او مرحوم علامه طباطبائی در این مباحث.
در مسئله ضد که باز از مباحث عقلیه اصول است بحث شود که آیا امر به شئ مقتضی نهی از ضد خود هست یا نیست اگر هست بنا بر کدام مسلک، مسلک مقدمیت یا مسلک تلازم.
در مسئله اجزا در اوامر تقیه‌ای و ثمره مهم فقهی آن نظیر صحت صلاه در پشت سر امام اهل سنّت و نیز اینکه حاجی شیعه به هر نحو یقین کرد امروز روز عید قربان نیست تکلیف او در این بین چیست آیا باید به یقین خود عمل کند یا اینکه اعمال روز عید را انجام دهد و حجی که انجام داده است کافی است و از احرام خارج شده است یا خیر؟ و به طور کلی ذمه او بری شده یا نه؟
در شهرت فتوائی و ثمرات فقهی آن نظیر طهارت و نجاست اهل کتاب آیا شهرت فتوائی را بر روایات صریحه‌ای که می‌گوید اهل کتاب پاک هستند و نجاست ذاتیه را نفی می‌کنند کدام‌یک را ترجیح می‌دهند و ده‌ها مسئله اصولیه دیگر و ثمره عملی آن.
هیچ شکی ندارم که حضرت آقای جنتی بسیار بعیدالعهدتر از آن هستند که فی‌المجلس و در برخی از این مسائل حتی با مراجعه قدرت اتخاذ مبنا داشته باشند. اگر بحثی هست بسم‌الله این گوی و این میدان. بنده حتی حاضرم در گفتگوی زنده از سیمای جمهوری اسلامی با جناب آقای جنتی در این مباحثی که اشاره شد و نظائر آن مباحثه کنم.
نکته دوم:
از قرار مسموع از برخی از دوستان موثق برخی از نامزدهای خبرگان به دلیل ضعف بینش سیاسی ردصلاحیت شده‌اند و تعدادی زیادی از نامزدهای مجلس به دلیل عدم التزام به اسلام و قانون اساسی و ولایت فقیه ردصلاحیت شده‌اند و شگفت‌انگیز اینکه برخی از کاندیداهای خبرگان در فاصله کمتر از بیست روز پس از تایید، ردصلاحیت شده‌اند فرموده‌اند ممکن است مسائلی جدید و اطلاعات تازه‌ای حاصل شده باشد که دلیل ردصلاحیت باشد. در اینجا نیز مسائل و سؤالات متعددی مطرح است. از جمله اینکه ضعف و قوت بینش سیاسی با کدام معیار تعیین می‌شود؟ روشن است که معیارها و ملاک‌ها می‌تواند متفاوت باشد اما قدر متقینی در میان است که اگر قضاوت را به سیاسیون و نیز به مردم بی‌طرف بسپاریم برخی از حضرات آقایان نیز نمره قبولی را کسب نخواهند کرد. در قصه احمدی‌نژاد هنوز ملت ایران از یاد نبرده است که حضرت آقای جنتی چگونه جانانه و راست قامت در کنار او ایستاد. نامه احمدی‌نژاد به رئیس‌جمهوری آمریکا را از الهامات الهی دانسته و شایسته آن دانستند که مانند نامه حضرت امام خمینی به گورباجف در کتب درسی بیاید و مشابه این دفاع جانانه آقای جنتی از رفیق قدیمی ایشان و فیلسوف مشهور از احمدی‌نژاد داشتیم که حتی رأی دادن به احمدی‌نژاد را منتسب کردند به امام زمان علیه‌السلام و جالب است که تاکنون نه از آقای جنتی و نه از دوست ایشان جناب آقای مصباح یزدی سخنی شنیده نشده است که گفته باشند در مسئله احمدی‌نژاد دچار خطا گشته و قدری عجله کرده‌اند.
سؤال بعدی در همین ارتباط مسئله عدم التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و ولایت فقیه است که با آن بسیاری از نامزدهای مجلس ردصلاحیت شده اند. واقعاً هنوز برای بنده حل نشده است که احمدی‌نژاد که به کرات و مرات دروغ‌گویی او نه برای ملت ایران بلکه برای جهان ثابت شد چه در آن هاله نور خوش خیالش و اظهار آن در محضر عالم بزرگ حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی و برخورد منفی ایشان با او و رسواتر از آن حاشا کردن و انکار این اظهارات و اینکه فیلمی که پخش شده جعلی است و اطلاعیه رسمی دفتر آیت‌الله جوادی مبنی بر اینکه فیلم احمدی‌نژاد درباره هاله نور در محضر آقای جوادی درست بوده است و چه در ماجرای عزل وزیر خارجه‌اش در حال گفتگو با مقامات سنگال که گفت من او را نفرستاده بودم در حالی که دروغ می‌گفت و نیز رفتارهایی که گاهی نشان می‌داد که از حداقل صلاحیت‌های اخلاقی برخوردار نیست مانند قصه بگم بگم معروف. چنین آدمی برای دومین منصب رسمی کشور جمهوری اسلامی تأیید می‌شود و هشت سال بر ملت ایران حاکم می‌گردد او ملتزم به اسلام و قانون اساسی بوده است اما به استناد برخی از گزارشاتی که هیچ شکی نیست که برخی از آنها دروغ و مغرضانه است فوراً حکم می‌شود به عدم التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و ولات فقیه در مورد تعداد زیادی از نامزدها.
مورد دوم:
بحث ردصلاحیت عالم و فرهیخته و یادگار امام آقای حاج سیدحسن خمینی که به هیچ وجه باور کردنی نبود که چنین برخورد شود و به دنبال ردصلاحیت ایشان، ردصلاحیت‌های تعدادی از عالمان معروف و مسلّم و از محققین موفق و مدرسین سابقه‌دار و صاحب آثار علمی سنگین و نوآور به هیج وجه قابل دفاع نبوده و به هیچ روی برای مردم ایران قابل قبول نیست به ویژه اینکه آنچه برای ردصلاحیت یادگار امام دلیل قرار داده شده است که عدم شرکت در آزمون باشد در دوره‌های گذشته و حتی در این دوره موارد نقض متعددی داشته است در این مورد نیز چند نکته را یادآوری می‌نمایم.
نکته اوّل:
خود حضرات خوب واقف هستند آنچه در قانون مجلس خبرگان توسط خود آن مجلس به تصویب رسیده است اجتهاد در حد تجزی است نه اجتهاد مطلق.
بنده در همان سال هفتاد و هفت مستقیم از زبان مبارک حضرت آقای مؤمن شنیدم که فرمودند اگر طلبه‌ای بتواند حتی در مسائل ساده فقهی هم نظر بدهد و اجتهاد کند مجتهد متجزی است. علی‌القاعده اطلاق قانون مذکور نیز همین را اقتضاء می کند.
نکته دوم:
باز اضافه می‌کنم مکتوب حضرت آیت‌الله مومن در مورد انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مقام رهبری بارها از سوی رسانه و از جمله صدا و سیما منتشر شده است که ایشان فرموده‌اند هنگام رأی‌گیری برای رهبری ایشان، اجتهاد آیت‌الله خامنه‌ای با بینه شرعیه یعنی شهادت دو نفر عادل ثابت بود و بعدا در مباحث علمی با ایشان مراتب علمی او روشن شد. یعنی در هنگام رأی‌گیری حضرت آقای مؤمن علم وجدانی نسبت به مقام اجتهاد رهبر معظم نداشته‌اند و با شهادت بینه شرعیه ثابت شده است و بر اساس این شهادت به رهبری ایشان رأی داده‌اند. این راه کاملا درست بوده و مطابق با موازین شرعیه است. اکنون سؤال بنده این است چگونه اجتهادی که برای منصب رهبری لازم است با بینه شرعیه و شهادت دو عادل ثابت شدنی است که ثابت شدنی هم هست و هیچ کلام و سخنی در آن نیست همانطوری‌که فقاهت و مرجعیت یک عالم را نیز می‌توان با شهادت دو نفر عالم عادل شرعا اثبات نمود. اما گواهی متعدد علماء و مراجع مسلم تقلید اجتهاد در حد تجزی یک مدرس معروف با داشتن سابقه سال‌های تدریس خارج فقه و اصول را ثابت نمی‌کند؟
آیا گواهی صریح مراجع که برخی سال‌ها استاد آقای آسیدحسن خمینی بوده‌اند کار بینه شرعیه را نمی‌کند؟ در این بین، سخن آقای یزدی نیز ناموجه و غیر قابل قبول است که بفرمایند گواهی علماء و مراجع در امور آخوندی است. سنّت حسنه بزرگان گذشته همین بوده است که پس از سال‌ها درس و بحث علماء و مراجع ساکن در حوزه‌های بزرگ، نظیر حوزه نجف و پس از آن قم و مانند آن به شاگردان خود اجازه اجتهاد می‌دادند و مردم بر اساس اجازه اجتهاد آن مراجع بزرگ، کلیه اموری که مشروط به اجتهاد و فقاهت بود به آن شاگردان وارد در آن بلاد می‌سپردند.
مورد سوم:
جسارت نباشد که از جمله آثار وضعی این برخورد در مورد آقای حاج سیدحسن خمینی این بود که ضربه‌ای بزرگ به نهاد حوزه و مرجعیّت وارد شد. معلوم است که احترام امامزاده را متولی آن باید نگه دارد. وقتی که شما هیج ارزشی برای مراجع بزرگ عملاً قائل نشدید چگونه از نسل جدیدی که ده‌ها سؤال و شبهه در مسائل دینی دارند را می‌توان متعبد نمود که بی‌چون و چرا سخن بزرگان و مراجع عظیم‌الشأن را در دیگر مسائل دینی بپذیرند.
وقتی که نهاد مرجعیّت اینگونه عملاً مورد دهن کجی و بی‌مهری قرار می گیرد پر واضح است که هیچ احترامی برای علمای دیگر باقی نمی‌ماند. همه ما همیشه یکدیگر را توصیه می‌کنیم رفتاری نداشته باشیم که مورد سوءاستفاده دشمنان قرار گیرد. آیا حدس نمی‌زنید حال یا در آینده این عمل به نوعی زمینه مسرت دشمنان قسم خورده اسلام را فراهم آورد که بگویند روحانیت با دست خود روحانیت در ایران شکسته شده است؟
و خاتمه..
نیک می‌دانید که مجلسی که می‌خواهد در مورد بزرگ‌ترین منصب یعنی رهبری تصمیم بگیرد باید از جایگاه و مقبولیت بالای اجتماعی و سیاسی و مردمی برخوردار باشد؟ اولین مجلس خبرگان رهبری که پس از ارتحال حضرت امام خمینی به آسانی توانست مسئله مهم رهبری را حل و فصل کند دقیقاً چنین بود. آن مجلس، مجلسی بود که در انتخاباتی کاملاً فراگیر روی کار آمده و مورد قبول همه اقشار مردم بود، زیرا از همه طیف‌های فکری نماینده در آن بود و در بدو امر همه اعضای آن از رهبری منتخب حمایت کردند.
آیا فکر می‌کنید که با این ردّ صلاحیت ها که عملاً تایید شدگان از یک جناح محسوب می‌شوند مجلسی که روی کار می‌آید خواهد توانست آن مقبولیت و پشتوانه عظیم و لازم مردمی را کسب کرده که اگر روزی قرار شد تصمیمی بگیرد همه مردم و علما و مراجع بی‌چون و چرا بپذیرند؟ مسئله جای تأمل بسیار دارد. به نظر می‌رسد حضرات آقایان عزیز در این بحث تأمل و سد ثغور همه احتمالات را بفرمایند. شاید هنوز دیر نشده باشد.
توفیق خدمت بیشتر را از درگاه خداوند برای همگان و حضرات آقایان محترم خواستارم.
والسلام علیکم و رحمه الله حسین عرب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر